مقدمه
اهمیت و ضرورت
در رابطه با بحث قرائت و خوانشهای متعدد قرآن همواره شبهات و تردیدهای از سوی مغرضین و معاندین مطرح و مورد توجه بوده است. مسایل مانند «افسانه غرانیق» «داستان ورقه بن نوفل»، مسأله تحریف قران، شبهات مصادر قرآن، رسم الخط و موارد دیگر از شبهات و مسایل چالشی در حوزه تاریخ و علوم قرآنی است. یکی از مباحث چالشی که برخی مستشرقین از جمله تئودور نولدکه آلمانی روی آن زوم کرده است، مسأله قرائت و وحدت یا تعدد نص قرآن است. ایشان در جاهای مختلف کتاب معروفش بنام «تاریخ القرآن» از این مسأله به عنوان حربه، علیه قرآن و پیامبراکرم(ص) استفاده کرده است. از این رو برای دفاع از ساحت مقدس قرآن و پیامبراعظم(ص) لازم است که این شبهات بررسی و نقد شود، تا کسی با مطالعه اینگونه شبهات نسبت به حقانیت قرآن کریم، پاسخ روشن داشته باشد و در نتیجه تردیدی به خود راه ندهد.
مروری بر زندگی نولدکه
ابتدا لازم است برایش شناخت اجمالی این مستشرق آلمانی به زندگی نامه وی مروری گذرا داشته باشیم و سپس به اجزای کتاب و بررسی و نقد دیدگاه وی در باره قرائت قرآن بپردازیم.
تئودور نولدکه در 2مارس سال1836در هامبورگ شمال آلمان متولد شد، از سن13 تا 16 سالگی به فراگیری زبانهای یونانی و لاتین گذراند، او در دوره دبیرستان به فراگیری زبان عبری پرداخت و در دانشگاه گوتینگن( Gottingen) زبانهای عبری، عربی، سریانی و آرامی را یاد گرفت، و در همین دانشگاه، مطالعه زبان سانسکریت را آغازکرد و در دانشگاه کیل (Kiel) ادامه داد. وی همچنین فراگیری زبانهای فارسی و ترکی را در دوره دانشجویی خود آغاز کرد و در بیست سالگی رساله دکترای خود را تحت عنوان «تاریخ القرآن» در سال 1856دفاع کرد (زمانی، 1385، ص81).
وی حدود یکسال 1856-57 به وین رفت و کتابهای خطی کتابخانه وین را مطالعه کرد و به فراگیری زبانهای فارسی و ترکی ادامه داد، سپس به لیدن هلند رفت و شش ماه در آنجا به بررسی کتابهای دستنویس عربی و ملاقات با خاورشناسانی چون «دوزی»، «دخویه»، «دیونگ» و «ینبول» پرداخت. بعد به گوتا و از آنجا به برلین آلمان بازگشت، کتابهای خطی عربی و ترکی را بررسی و فهرستی برای کتابهای ترکی در کتابخانه آنجا تهیه کرد.
نولدکه از 1860تا 1872 به سمَت استاد دانشگاه استراسبورگ برگزیده شد و در این فاصله زمانی، مدت هشت سال در دانشگاه کیل نیز به تحقیق و تدریس زبانهای سامی، سانسکریت و ترکی پرداخت. وی در واقع زبانشناس متبحر و دارای هوش سرشار و دارای شم تاریخی بود. نولدکه به مدت 50 سال تا1920م به عنوان استاد دانشگاه استراسبورگ در این شهر ماند و عمده تألیفاتش در این دوره انجام شده است. وی با گلدزیهر نیز ارتباط داشت و50 نامه از نامههای او به گلدزیهر چاپ شده است (رحیمی ریسه، 1382، ص19).
تاریخ القرآن
تاریخ القرآن رساله دکترای نولدکه است که در سال 1856م دفاع نموده است، در سال 1858 بنا به درخواست آکادمی ادبیات پاریس، نولدکه کتابش را به مسابقه «تاریخ انتقادی متن قرآن» ارائه داد و در آنجا با دو نفر دیگر اسپرنجر [sprenger]و اماری [ amari ] به جایزه مسابقه دست یافتند، سهم هر نفر ازاین جایزه 1333/5 فرانک فرانسه بود. (بدوی، 2003، ص595).
نولدکه در سال 1860م تاریخ القرآن را به صورت کتاب مدون، به زبان آلمانی منتشر کرد (همان) در 1998 ناشر از او خواست، برای تجدید چاپ، کتاب را بازنگری کند. نولدکه این کار را به شاگردش فریدریش شوالی سپرد، او با استفاده از یادداشتهای استادش جلد اول را تکمیل کرد و با مقدمه نولدکه در1909منتشر شد. شوالی مشغول تحریر جزء دوم بود که درگذشت و ادامه کار به هینری تسیمرون سپرده شد. بالاخره جزو این کتاب درسال 1919 به چاپ رسید.
تألیف و تحریر جلد سوم کتاب و تنظیم یادداشتهای شوالی با پیشنهاد تسیمرن به گوتهلف برگشترسر (Gotthelf Bergstrasser ) واگذارشد، اما او چند سالی از عمر خود را بر سر این کار گذاشت، پیش از آن که موفق به اتمام جلد سوم شود، در اوت 1833درگذشت. اوتوپراتسل همکار او در دانشگاه، با افزودن یک مقدمه و فصل آخر کتاب به آن، جلد سوم را در سال1938 منتشر ساخت. بدین ترتیب پس از گذشت 68 سال از چاپ اول کتاب، تألیف و چاپ اثرگذارترین تحقیق در باره قرآن در نیمۀ دوم قرن نوزدهم و نیمۀ اول قرن بیستم، با تلاش سه نسل از خاورشناسان آلمانی به سرانجام رسید (رحیمی ریسه، 1382، ص20).
اجزاء تاریخ القرآن
کتاب تاریخ القرآن دارای سه جزء است
جلد اول (نشر1909) در باره منشأ و خاستگاه قرآن متشکل از سه فصل است. مباحثی پیرامون نبوت و وحی، سورههای قرآن و آیاتی که در قرآن نیامده، تفاوت وحی قرآنی و غیر قرآنی ، اختلاف قرائت، از محورهای اصلی این فصول است.
جلد دوم (1919) به مباحثی جمع قرآن ، کتابت و کاتبان وحی، قرآن امیرالمؤمنین(ع)، قرآن زید بن ثابت، قرآن اُبیّ ابن کعب، جمع قرآن در زمان عثمان و تفاسیر شیعه.
جلد سوم ( 1938) در باره تاریخ متن قرآن است، مباحث عمده آن عبارتند ازمتن بدون اعراب، خطاهای قرآن عثمان، اختلاف قرائتها در نسخه های قرآن عثمان، شیوه کتابت، اختلاف قرائتها درقرآن اُبیّ و دیگران، قرآن ابن مسعود، سلطه و فراگیری قرآن عثمان. شیوه قرائت قرآن ، قرّاء هفتگانه و دهگانه و چهاردهگانه ، شناخت منابع مربوط به قرائت و قرّاء، قرائتهای شاذ، مفردات، تجوید، وقف.
منابع تاریخ القرآن
منابع تاریخ القرآن عمدتا به سه گروه تقسیم میشود
منابع یهودی ـ مسیحی شامل تورات، تلموت وانجیلهای چهارگانه
آثار مستشرقان : درتدوین رساله نولدکه آراء خاورشناسان بویژه این افراد بیشتر مد نظر بوده است: آگوست فیشر ّ، هانری لامنس، هیرشفلد، گستاوفلوگل، گستاو وایل، دخویه، گولدزیهر، هامر ـ پورگشتال، الویس اشپرنگر و یولیوس ولهاوزن (رحیمی ریسه ، 1382، پیشین، ص25).
منابع و کتب اسلامی؛ نزدیک به 70% این منابع از کتب اهل سنت مانند تاریخ طبری سیره ابن هشام، صحیح بخاری و مسلم و غیره است. از منابع شیعه تنها به تفسیر قمی و تفسیر صافی بسنده کرده است. (رحیمی ریسه ، 1382، پیشین، ص26).
پیشنه نقد تاریخ القرآن
بحث رسم الخط و قرائت قرآن یکی از مباحثی است که در حوزه تاریخ قرآن دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان به آن پرداختهاند، نولدکه از جمله کسانیست که به این بحث توجه زیاد نموده وکوشیده است تا وثاقت نص قرآن را زیر سوال ببرد و متن قرآن را مخدوش و مضطرب جلوه دهد. با اینکه اثبات و ثاقت قرآن از مهمترین موضوعات دینی است و شبهات نولدکه در این رابطه پایه اصلی شبهات دیگر مستشرقان است. با اینکه از نشر تاریخ القرآن، بیش از80 سال و از ترجمۀ آن به زبان عربی توسط جورج تامر در سال 2004م بیش از 15سال میگذرد، تاکنون نقد کامل برای آن نوشته نشده است. (حسینی، 1388، ش6، ص33).
البته راجع در نقد بخشهای مختلف این کتاب، پایان نامه و مقالاتی نوشته شده که از آن جمله رساله کارشناسی ارشد سید حسن حسینی اطهری در جامعة المصطفی تحت عنوان «بررسی دیدگاه نولدکه پیرامون رسم الخط وقرائت قرآن و نقد آن» و مقالۀ ایشان زیر همین عنوان در مجلۀ «قرآن پژوهی خاورشناسان» شماره 6 ، مقاله «تاریخ قرآن نولدکه معرفی بررسی ونقد منابع» اثر احمدرضا رحیمی ریسه، مقالۀ «تحلیل و بررسی و نقد آرای نولدکه پیرامون جمع قرآن» از محمد حسین محمدی ، مقالۀ «بررسی برخی اراء نولدکه پیرامون پیرامون چمع قرآن» از آقای محمد باقرحجتی و سیدعقیل در مجله «قرآن پژوهی خاورشناسان» شماره14، کتاب «جولة فی کتاب تاریخ القرآن نولدکه» اثر آقای احمد عمران الزاوی با مقدمه مصطفی طلاس و برخی مقالات دیگر در رابطه با برخی شبهات نولدکه نوشته شده است. اما با کمال ارج نهادن به این آثار تحقیقی، باید گفت این اندازه پژوهش در نقد و بررسی اجزای این کتاب مستشرق آلمانی کافی نیست، بایستی پژوهشی کاملتر و نوتری ارائه شود.
آراء نولدکه در خصوص قرائت قرآن و نقدآن
1ـ انتساب قرآن به پیامبر(ص) و ارتباط قرآن و قرائت
به نظر نولدکه قاری باید متن نوشته شده قرآن را قرائت کند، بین متن و قرائتهای مختلف ارتباط وجود دارد، تمام قرائتها از پیامبر(ص) به ما رسیده است و اگرنه قرائت نخواهد بود.
نقد
براساس اصل «القرآن والقرائات حقیقتان متغایرتان» قرائتها و قرآن دو حقیقت اند، نه یکی. قرآن کلام الهی است که برحضرت محمد(ص) نازل شده است، اما قرائتها، اختلاف کلام وحی از لحاظ حروف و واژهها و چگونگی اداء حروف اینها از نظر تشدید و تخفیف و امثال آن است. بدر الدین زرکشی در البرهان فی علوم القرآن( زرکشی، 1957، ج1، ص318) و آیت الله خویی در البیان، (خویی، 1395ق، ص196) به لزوم تفکیک میان اصل قرآن و قرائت قرّاء تأکید میکنند.
امام صادق(ص) در این رابطه میفرماید: عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الِاخْتِلَافَ یَجِیءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ. (کلینی1407ق ج2، ص630)، قرآن حقیقت واحد است و از نزد خدای واحد نازل شده است ولی اختلاف از ناحیه راویان است.
بنا براین، اختلاف قرائتها از ناحیه قرّاء و راویان است، نه پیامبر(ص) چرا که طبق شواهد تاریخی قرائتها بعد از پیامبر(ص) به وجود آمده است، در حال حیات پیامبر(ص) یک قرائت بیشترنبود.
اخذ قرآن و عمل به آن لازم است، چراکه قطعی الصدور است، اما قرائتها لازم الاخذ نیست، چون از افراد متعدد و مشکوک صادر شده است.
آنچه بر پیامبر نازل شده و منشأ قوانین است، وحی قرآن است، ولی قرائتهای متعدد بعد از ایشان پیدا شده است، لذا ارتباطی میان این دو وجود ندارد.
2ـ نبود نص واحد معتبر
نولدکه میگوید : قرآن نص واحد ندارد، ما باید چنین متنی را ایجاد کنیم (نولدکه، 2004م، ص 215و557) گلدزیهر، بلاشیر و آرتورجفر ، نیز این شبهه را دارند (حسینی1388، پیشین، ص35).
نقد
به لحاظ درون دینی
1ـ قرآن تحت ضمانت حفظ الهی: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجر: 9) « ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگهدار آنیم» این وعده خداست و تخلف پذیر نیست: إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ (رعد: 31) « به یقین خداوند در وعد خود تخلّف نمىکند».
2ـ قران معیار تشخیص صحت روایات است. روایاتی متواتر داریم که میگویند روایات را بر قرآن عرضه کنید، هر آنچه از روایات منسوب به ما موافق قرآن باشد از ماست و هرچه مخالف آن باشد باطل است و ما آن را نگفتیم (رک: شیخ حر عاملی، 1409ق، ج27، صص109ـ114) این امر با تزلزل متن قرآن سازگاری ندارد، زیرا اولا وسیله سنجش باید قطعی باشد. ثانیا روایات بایستی بر همین قرآن موجود با متن متواتر عرضه گردد. بنابراین، لازمه عرضه روایات بر قرآن این است که متن قرآن کاملا است، چرا که متن متقن میتواند معیار باشد و عرضه بر متن مشکوک بیهوده و لغو است.
به لحاظ برون دینی
عقل به روشنی حکم میکند که احتمال هرگونه اضطراب، تغییر و تبدیل از ساحت مقدس کتابی مثل قرآن کریم به دور است، زیرا قرآن همواره مورد عنایت یک امت بزرگ و با فرهنگ بوده، پیوسته آن را مقدس شمردهاند و با نهایت دقت و احترام دست نخورده نگهداشتهاند، زیرا قرآن اولین و مهمترین مرجع آنان در تمام ساحههای زندگی از مسایل شخصی و فردی تا فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است (حسینی1388، پیشین، ص37).
تواتر قرائت رایج
نقل متواتر قرآن طی قرون و نسلهای مسلمانان براساس قرائت حفص از عام میباشد و تواتر یقین آور و قطعی است.
هم اکنون مسلمانان نص ثابتی بر اساس قرائت عاصم دارند و ائمه اطهار(ع) نیز این قرائت معروف را تأیید کردهاند و مانع هر گونه اضطراب و تغییر در نص قرآن شدهاند. هیچ یک از صحابه و تابعان نیز مجاز نبودهاند که از پیش خود تغییری در متن قرآن ایجاد کند و نص قرآن تا به امروز محفوظ مانده است.
بنا براین، قرآن ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻧﺺ ﻭﺍﺣﺪﻯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻣﻴﺎﻥ ﻗﺮﺍء ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻭ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺺ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﺳﺖ. دیدگاه نولدکه و مستشرقان بی اساس است و متن قرآن از هرگونه اضطراب وتزلزل عاری است و وثاقت و اعتبار آن ثابت است.
3ـ قرائتها منشأ اختلافات
مشکل قرائتها اختلافاتیست که به لهجهها ارتباط دارد و اختلاف قرائتها ناشی از آن است ( نولدکه، 2004م، ص575).
نقد
برخلاف برداشت نولدکه اختلاف لهجهها تنها عامل تعدد قرائت نیست، بلکه عواملی نظیر اختلاف روایت، ابتدایی بودن خط، خالی بودن حروف و کلمات از حرکات و اعراب، نقطه و...، در اختلاف قرائت دخیل است (معرفت، 1411ق، ص29)
4ـ حدیث سبعة احرف از دیدگاه نولدکه
تئودور نولدکه میگوید: عثمان به دنبال رفع اختلافات قرآن و متن آن بود، اما دیگران در مورد این اختلافات سهل انگاری کردند، و در صدد رفع آن بر نیامدند، عامل اصلی این اختلاف حدیث سبعة احرف است ( نولدکه، 2004م، ص546). این حدیث در برخی منابع حدیثی به این شکل آمده است: إنّ هذا القرآن أنزل على سبعة أحرف؛ فاقرءوا ما تیسّر منه (زرکشی، 1957م، ج1، ص 302 ) «قطعا قرآن بر اساس هفت حرف نازل شده است، پس هرمقدار از این حروف برای شما میسر است قرآن را براساس آن، قرائت کنید».
طبق این ادعا نولدکه حدیث سبعة احرف را به عنوان پایه قرائتهای هفتگانه پذیرفته است، لذا دیدگاهش را بر اساس آن استوار میکند.
نقد
اولا اختلاف قرائتها ارتباط به حدیث سبعة احرف ندارد، تا دیگران در مورد آن سهل انگاری کرده آن را حجت تلقی کرده باشد، چون در عصر پیامبر یک قرائت بیش نبود، اختلافی در نص قرآن وجود نداشت و ثابت بود ، این اختلافها در عصر صحابه پدیدآمد (مؤدب، 1378، ص152) حدیث امام باقر(ع) بر این معنا دلالت دارد. «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الِاخْتِلَافَ یَجِیءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ. (کلینی، 1407ق، ج2، ص630). «قرآن یک چیز است و از نزد خدای واحد نازل شده است ولی اختلاف از ناحیه راویان به وجود میآید ».
ثانیا حدیث سبعة احرف جعلی و ساختگی است، حتی گلدزیهر مستشرق معاصر نولدکه، آن را غیر مستند و شاذ میداند (حسینی1388، پیشین، ص39).
این حدیث در منابع اهل سنت است و در جوامع حدیثی شیعه وجود ندارد (ساقی، 1390) بلکه حدیثی بر خلاف آن داریم که ﻓﻀﻴﻞ ﺑﻦ ﻳﺴــﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺍﻥ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻳﻘﻮﻟﻮﻥ: ﺍﻥ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﻧﺰﻝ ﻋﻠﻰ ﺳــﺒﻌﺔ ﺍﺣﺮﻑ؟ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻛﺬﺑﻮﺍ ﺍﻋﺪﺍء ﺍﷲ، ﻭ ﻟﻜﻨﻪ ﻧﺰﻝ ﻋﻠﻰ ﺣﺮﻑ ﻭﺍﺣﺪ ﻣﻦ عندالواحد (کلینی، 1407ق، ﺝ4، ﺹ566) «دشمنان خدا دروغ می گویند و لکن قرآن بر اساس حرف واحد از سوی خدای واحد نازل شده است». این روایت در زمان عمربن خطاب بر سر زبانها آمد و اولین بار او حدیث را به پیامبر نسبت داد. آنچه به نظر میرسد این است که باتوجه به فتوحات اسلامی و کثرت نیاز به قوانین، اصرار عمر بر رأی و اجتهاد، عدم نشر نسخه واحد رسمی حکومتی در بلاد و عدم یکسان سازی قرائتها و تساهل در نص قرآن؛ جناب خلیفۀ اول در ساختن این حدیث نقش اساسی داشته است (حسینی1388، پیشین، ص 43).
اعتبار سندی: اهل سنت هرچند روایت را صحیح و متواتر میدانند ولی این ادعا به دلایلی مردود است.
یک: روایتی متواتر است که در تمام طبقات متواتر باشد و الا در ردیف خبر واحد است، بر اساس تحقیقات این روایت با اختلاف در الفاظ و محتوا نه تواتر لفظی دارد ونه تواتر معنوی (اسکندرلو، 1388).
دو: از دیدگاه شیعه، روایت در ردیف خبر واحد است و بسیاری از محققین بزرگ شیعه بر این امر تصریح نموده است (احمدی فر، 1395) و صدورش مورد تردید است چون:
اولا اینکه باروایت صحیحه کافی(ج2، ص630) و روایت فیض در وافی ( ج9، ص1775) که پیشتر ذکر کردیم، که میفرماید: لکن قرآن بر اساس حرف واحد از نزدخدای واحد نازل شده است»، معارض است.
دوما اینکه با روایت دیگر عمر و عثمان که در آن آمده قرآن به لغت و زبان قریش نازل شده، (حجتی، ص262) منافات دارد.
سوم اینکه تعبیر سبعة احرف به هفت لهجه با برخی روایات که سخن از اختلاف در جوهر لفظ است، نه در کیفیت اداء آن، منافات دارد.
چهارم اینکه این روایت با مخاصمه عمر با هشام بن حکیم در مورد قرائت سازش ندارد، با اینکه هردو از قریش است.
پنجم حدیث سبعة احرف غیر از قرائتهای هفتگانه ایست که ابن مجاهد در قرن چهارم پایه گذاری کرد، صرفا بین قرائتهای هفتگانه و روایت سبعة احرف انطباق حاصل شده است (احمدی فر، 1395 ص9 ).
ششم : در معنای حدیث سبعة احرف توجیهاتی زیادی ذکر شده است، سیوطی تا چهل معنا را بر شمرده است (سیوطی1416ق، ج1، ص130) معلوم نیست کدامیک از معانی، مراد و مقصود است. پس مراد متکلم کاملا مبهم و گنگ است .
بناء براین، روایت سبعة احرف نه سند معتر دارد و نه دلیلی بر قرائتهای هفتگانه است، و نه دلالت روشن، لذا از درجه اعتبار ساقط است و استدلال نولدکه به آن مردود است.
5ـ انتساب اشکالات لفظی به پیامبر(ص)
تئودورنولدکه نمونههای را به عنوان وجود اشکالات ادبیاتی و محتوایی در نسخه فعلی قرآن ذکر میکند و معتقد است که پیامبر این اشکالات و اضطراب متن قرآن را پذیرفته است و آن را از ناحیه نویسندگان میداند (نولدکه، 2004م، ص445).
نقد
این سخن ازنولدکه عجیب است! او ادعا میکند که پیامبر، این اشکالات را پذیرفته است، در حالی که پذیرش این خطاها از سوی پیامبر هرگز قابل قبول نیست:
اولا پیامر به واسطه جبرئیل الفاظ را بدون کم و زیادی از جانب خداوند دریافت میکرد (رامیار، 1389، ص196).
ثانیا نزول الفاظ دارای اشکال، نقص و اشتباه از سوی خدا به پیامبر برای هدایت بشر از حکمت خدا دور و کار بیهوده است.
ثالثا مسلمانان بر وحیانی بودن قرآن اتفاق نظر دارند، یعنی الفاظ قرآن مستقیما ازسوی خداوند نازل شده و پیامبر وحی ملفوظ را دریافت کرده است، الفاظ وکلام وحی بدون کم وکاستی به پیامبر تحویل داده است ( حسینی، 1379، ش21و22 ص 226).
سیوطی مینویسد: انّه اللفظ والمعنی وان جبرئیل حفظ القرآن من اللوح المحفوظ و نزل به « قرآن متشکل از لفظ و معنی است. در حقیقت جبرئیل قران را از لوح محفوظ گرفت و بر پیامبر نازل کرد». (سیوطی1416ق، ج1، ص125).
اثبات وحیانی بودن قرآن
(1ـ اعجاز بیانی
تحدی قرآن که در موارد متعددی در قرآن مطرح شده است و این تحدی تاکنون بی پاسخ مانده است دلیل مهم بر اعجاز بیانی قرآن است ، و در نهایت نشان میدهد که قرآن ساخته فکر بشر حتی خود پیامبر نیست، واگرنه تاکنون دهها مورد مشابه برایش آورده بود.
مرحوم آقای معرفت تحدی را به معنای هماورد خواستن میداند، وآن را مبارزخواهی و هماورد طلبی فراگیر از حیث زمان و مکان و انس وجن توصیف میکند. وی درکتاب التمهید چنین میگوید: گستره تحدی شامل تمام امتها ودورههای تاریخی اعم از عرب و غیر عرب، و اعم از عصر رسالت و بعد از آن تا ابد، میباشد، چرا که تحدی تنها در لفظ نیست، تا مختص عرب باشد، همانا تحدی با تمام ویژگیهای لفظ شامل بیان، کیفیت أدا و محتوا میباشد، چنانکه صرفا به جنبه فصاحت اختصاص ندارد، تا محدود به صدر اسلام باشد از این جهت که عرب در اوج شکوفای فصاحت قرار داشت، به علاوه فصاحت و بلاغت به یک زبان و یا یک امت اختصاص ندارد (معرفت، 1415ق، ج4، ص22).
ایشان معتقد است که احتمال غیر وحیانی بودن الفاظ قرآن به دلیل اعجاز بیانی و تحدی و تعجیز قرآن مردود است، چراکه دایره تحدی شامل خود پیامبر نیز میشود ( معرفت، 1393، ص57).
(2ـ اطلاق «قول» و«قرائت» نسبت به وحی
در آیات متعدد از وحی به قول و قرائت تعبیر شده است. در آیات13 سوره طارق «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْل» و 19 تکویر«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ.» از وحی به عنوان «قول» ودر آیات 98 سوره نحل « فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم» و 58 سوره آل عمران «ذَالِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الاْیَاتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیم» به عنوان قرائت وتلاوت یاد شده است (حسینی، 1379، ش22، ص233).
باتوجه به اینکه «قول» به مجموع دال ومدلول اطلاق میشود، وقرائت به بازگو کردن الفاظی گفته میشود که دیگری تنظیم کرده است، در برابر تکلم که انشاء معنا با الفاظی است که خود انسان منظم کرده است (معرفت1393، ص58) الفاظ و عبارات قرآن مال پیامبر نیست، لذا میگوئیم پیامبر قرآن را قرائت یا تلاوت کرد، نه اینکه تکلم کرد (حسینی، 1388، پیشین، ص47).
(3ـ عدم جواز تغییر و تبدیل الفاظ قرآن
در قرآن کریم این مطلب آمده که پیامبر حق تغییر و تبدیل قرآن را ندارد « قُلْ مَا یَکُونُ لىِ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاى نَفْسىِ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلىَ إِنىّ أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبىّ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیم» (یونس:15) «من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم فقط از چیزى که بر من وحى مىشود، پیروى مىکنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ (قیامت) مىترسم!»
از دکتر حامد ابوزید محقق علوم قرآنی نقل شده است که میگوید: این سلب اختیار نشاندهنده آن است که الفاظ و عبارات قرآن از پیامبر نیست و اگرنه هر انسانی میتواند آنچه را گفته با بیان دیگری بازگو کند (حسینی1388، پیشین، ص47).
(4ـ تکرارآیات وحی توسط پیامبر(ص)
پیامبر برای فراموش نکردن آیات وحی آن را مرتب تکرار میکرد، و گویا نگران فراموش کردن آن بود، خداوند اورا از این کار باز داشت و فرمود: لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (قیامت: 19ـ16)
«زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [قرآن] حرکت مده، چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست! پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروى کن! »
این حرص و تلاش برای این است که الفاظ و کلمات از آن پیامبر و دراختیار او نیست، بلکه این الفاظ و کلمات مانند محتوا، از آن خدای متعال است و پیامبر به عنوان امانتدار آن را گرفته است و موظف است بدون دخل وتصرف آن را حفظ کند. ( رامیار، ص196 و222).
(5ـ دستور به کتابت قرآن
پیامبر برای صیانت از نصوص قرآنی نه تنها از حافظه خود و مردم کمک میگرفت بلکه افرادی به عنوان کاتبان قرآن از سوی پیامبر وظیفه داشت قرآن را دقیق بنویسند و آیات با نظارت مستقیم پیامبر کتابت میشد و اگر اشکالی دیده میشد فور ا توسط پیامبر تصحیح میشد. این نمایانگر این است که الفاظ و عبارات قرآن بدون کم وزیادی ثبت و ضبط شده است (همان).
با توجه به آنچه گفتیم سخنان مغرضانه تئودور نولدکه کاملا مردود است، و نمیتواند به سلامت نص قرآن و وحیانی بودن الفاظ وعبارات قرآن، کوچکترین خدشه وارد کند.
6ـ تفاوت حروف عثمانی با حروف رایج عربی
نولدکه میگوید: تا قرن چهارم حروفی که در مصاحف به کار میرفت با حروف رایج عربی (کوفی) فرق داشت، یعنی مصاحف به خط ابتدایی کتابت میشد بعدا تغیراتی زیادی به پیدا کرد ( نولدکه، 2004م، ص679).
بررسی و نقد
این ادعا درست نیست، چرا که پژوهشگران معتقدند قرآن در ابتدا از زمان خلفای راشدین تا اواسط دوره اسلامی با همین خطی نوشته میشد که بعدا به خط کوفی مشهور شد (حسینی، 1388، ص49). برخی گفتهاند: زید بن ثابت از سوی پیامبر(ص) مأمور شد تا کتابت یهود (خط سریانی) را یاد بگیرد که خط کوفی از آن گرفته شده است(همان) این نیز مشکلی ایجاد نمیکند، چرا که خط کوفی با آن خط، تفاوت اساسی در حروف نداشته است، و اگرنه ممکن نبود از آن اتخاذ شود.
7ـ تکمیل نشدن متن قرآن در زمان حیات پیامبر(ص)
نولدکه معتقد است متن قرآن به طور کامل در حیات پیامبر(ص) نوشته نشد و اولین جمع آوری در زمان ابیبکر و عمر انجام شد و این دلیل اختلاف در نص عثمانی است (نولدکه، پیشین، ص557).
بررسی و نقد
این سخن نولدکه تمام نیست، زیرا:
اولا ثابت شده که در نص عثمانی هیچ گونه اضطرابی وجود ندارد (معرفت، 1424ق، ص369).
ثانیا اگر مراد از جمعآوری کتابت است، این ادعا نیز مردود است، چرا که نه تنها کتابت قرآن در زمان پیامبر صورت گرفت، بلکه نخستین جمع و تنظیم سورههای قرآن به دستور رسول خدا(ص) نیز در زمان حیات حضرت صورت گرفته است (محمدی، 1385، ص168) دانشمندان اسلامی بر این امر اتفاق نظر دارند. چطور آقای نولدکه میگوید قرآن اولین بار در زمان عثمان جمع آوری شد! دلایلی بر جمع و تدوین قرآن در زمان پیامبر(ص) وجود دارد که ذیلا ذکر میشود:
الف) دلیل قرآنی
قرآن خود گواه است بر اینکه در زمان رسول خدا(ص) حتی پیش از هجرت بخشی از قرآن که نازل شده بود، به دستور پیامبر نوشته شده بود، و دست به دست میگشت. آیات آغازین سوره علق و آیات 11 تا 16 سوره عبس، 21 و22 سوره بروج و آیات 77ـ80 سوره واقعه، 2و3 سوره بینه، دغدغه خاطر پیامبر را برای حفظ پیامبر و تضمین ماندگاری بوسیه کتابت را نشان میدهد (رامیار،1389، ص 258ـ257) نخستین آیاتی که بر پیامبر نازل شد آیات سوره علق است که اشتغال خاطر و نگرانی پیامبر را به کتابت قرآن برای حفظ و ضبط صحیح قرآن و اهمیت قلم به عنوان عنصر اولیه علم و معرفت، بازگو میکند، و برای او اطمینان میدهد که این آیات در کتاب ارجمند نوشته شده است (عبس: 13) و آیه پنجم سوره فرقان که از قول مخالفان قرآن را افسانه مکتوب پیشینیان میداند، بر این دلالت دارد که قرآن از همان آغاز نوشته و ثبت میشده است. (همان، ص258).
ب) دلیل روایی
بر اساس یافتههای تاریخی، پیامبر برخی از برگزیدگان صحابه را بر کتابت قرآن مأمور کرد وآنان طبق دستور وحی را می نویشتند، سیوطی از قول حاکم نیشابوری می نویسد که قرآن سه بار جمع گردید، نخست در حضور پیامبر(ص) بود، زیدبن ثابت میگوید: ما نزد پیامبر بودیم و قرآن را از نوشتههای پراکنده جمع و تألیف میکردیم (سیوطی1416ق، ج1، ص160).
ابن عباس میگوید : چون چیزی براو نازل میشد، کسی از نویسندگان را فرا میخواند و میفرمود این آیات را در جای که چنین و چنان باشد بگذار (زرکشی،1957م، ج1، ص234).
عثمان ابن ابی العاص میگوید: در حضور پیامبر بودم که حضرت فرمود جبرئیل آمده و امر میکند که این آیه را در این محل از سوره بگذارم (سیوطی1416ق، ج1، ص168).
این روایات به خوبی بر کتابت قرآن در عصر حضور پیامبر(ص) و طبق دستور او، دلالت دارد، بویژه روایت اخیر که حتی موضع آیه را جبرئیل مشخص میکند.
نتیجه گیری
براساس دادههای پژوهشی معلوم شد شبهات آقای تئودور نولدکه آلمانی پیرامون قرائت با دلایل عقلی و نقلی مردود است، چرا که قرآن مصون از تحریف و تشکیک دشمنان مغرض میباشد، با دلایل قرآنی و روایی ثابت شد که قرآن در زمان حیات پیامبر(ص) توسط افراد خبره به صورت کامل، کتابت و جمع و تدوین شده است. اشکال اضطراب متن و الفاظ قرآن مردود است و ادله محکم، وحیانی بودن متن قرآن بدون دخل و تصرف انسانی را به درستی اثبات میکند. حدیث «سبعة احرف» که در تعدد قرائتهای مختلف مستند شده است، نه سند معتبر دارد و نه دلالت روشن بر مقصود، بلکه قراین و شواهد نشان میدهند که این حدیث ساختگی است. قرآن در طول بیش از 14 قرن میان همه مسلمانان بر اساس قرائت معروف و معتبر حفص از عاصم، به عنوان قرائت پذیرفته شده و مستند شرعی و مورد تأیید علمای اسلام میباشد.