مقدمه
دانشمندان درباره عوامل موثر بر پیشرفت و موفقیت تحصیلی، همدستانی ندارند و دیدگاه هایشان در این باره گوناگون است و به نحوی به افراط و تفریط گرائیده اند. کسانی چون کنت، هربرت اسپنسر و... یا عوامل محیطی را نادیده گرفته اند و یا عوامل وراثتی را به مراتب موثرتر از دیگر عوامل دانسته اند؛ و کسانی مانند جان استوارت، جان لاک، هنری جورج و واتسون یا عوامل وراثتی را به هیچ گرفته اند و یا بیشتر بر عوامل محیطی تاکید کرده اند.
انسان اسیر وراثت و محیط نیست؛ چنین اسارتی برخلاف فلسفه خلقت و آفرینش اوست. در تربیت و موفقیت انسان نمی توان از عنصر دیگری به نام اراده خود شخص چشم پوشی کرد. اراده از زیر ساخت های اصیل موفقیت و پیشرفت است. بنابراین، گذشته از وراثت و محیط عوامل دیگری چه طبیعی و چه فرا طبیعی در موفقیت انسان تاثیرگذار است.
ما در این تحقیق جنبهها و ابعاد مختلف وراثت را که تاثیرگذار در رشد و موفقیت انسان و به خصوص کودک است مورد بررسی قرار خواهیم داد.
از مدتها قبل، دانشمندان که هوش بهر را مطالعه می کردند، کم و بیش عقیده داشتند که هوش به میزان زیادی تحت تاثیر وراثت است. اکثر دانشمندان بر این عقیده اند که تاکید زیاد بر اهمیت وراثت به معنای آن است که محیط تاثیر کمی دارد و برنامه های اجتماعی با هدف بهبود و افزایش هوش محکوم به شکست است.
برخی از دانشمندان وراثت پذیری هوش بهر را حداقل کمتر از 75 تا 85 درصد می دانند. طرفداران محیط نیز تخمین می زنند که تاثیر وراثت در هوش 50% یا کمتر است.
این تحقیق با هدف آشنایی با نقش وراثت در موفقیت و پیشرفت تحصیلی و آگاهی از سهم وراثتی والدین در فرایند تربیت و پیشرفت کودک و آشنایی با عوامل وراثت و محیط در این فرایند، با روش تحلیلی- توصیفی و در پی پاسخ به این پرسش که" نقش وراثت در موفقیت تحصیلی دانش آموزان چگونه است؟" صورت گرفته است. در آموزشهای دینی ما نیز شواهدی وجود دارد که انتقال زمینههای روحی و اخلاقی را از والدین به فرزندان تأیید می کند. بنابراین، کودکی که امروز به دنیا می آید، زمینههای گوناگون ارثی را با خود به همراه دارد و در واقع، بذرهای اولیه شخصیت کودک را باید در وجود والدین جست و جو کرد.تمایلاتی که امروز در وجود زن یا مردی شکل می گیرد و به تدریج به خلق و خوی ثابت تبدیل می شود، چه بسا زمینه پیدایش این تمایلات در فرزندانی که در آینده از آنها به وجود خواهند آمد، فراهم می آید.
تعریف موفقیت
در روانشناسی " موفقیت" به پاسخ یا عملی گفته می شود که به گونه ای شخص به هدف برسد، یا موفقیت ، یک گام قطعی است که به جانب هدف برداشته می شود. ولی در تعلیم و تربیت و در موقعیت های تحصیلی، موفقیت به درجه ای از کارایی اطلاق می شود که فرد، به فراخور توانایی هایش در پیشرفت های خود به رضایت شایسته برسد.( قاضی، 1373)
تعریف وراثت
از وراثت تعاریف مختلفی شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود :
وراثت به طور کلی یعنی انتقال بعضی از خصوصیات والدین یا خویشان آنها به فرزندان و همین امر سبب شباهت فرزندان به والدین یا خویشان آنها میباشد. بعضی وراثت را انتقال خصوصیات از نسلی به نسل دیگر از طریق تولید مثل تعریف کرده اند. وراثت شامل تمام عواملی میشوند که در وقت انعقاد نطفه ی فرد حضور دارند. (شریعتمداری، 1381)
وراثت را به همانندی فرع با اصل معنا کرده اند؛ به دیگر سخن، وراثت، گرایش طبیعی و سرشتی است که به موجب آن فرع ( مثلا فرزند) در تکوین کالبد و کارکرد اندامها با اصل خود برابر و همسان می شود.( رفیعی، بهروز)
اهمیت و نقش وراثت
عامل وراثت می تواند در ساختمان ظاهری، در جنبه عصبی، فیزیولوژیکی، حتی در عقب ماندگی های ذهنی، و بیماری های روانی، موثر باشد، سلامت و بیماری، خلق و خوی کودکان و قوای عضلانی کودک از اینجا نشات میگیرد. عواملی چون اعتیاد، عقب مانذگی های ذهنی و روانی، حتی خصایص عاطفی و اخلاقی، از پدر و مادر به کودک سرایت میکند. ( قائمی، 1370)
درباره اهمیت مسئله وراثت و نقش آن در شکل دهی شخصیت کودک در آینده، از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی چنین آمده است: تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ؛ در انتخاب همسر، بِهْگزین باشید؛ زیرا اخلاق والدین، به فرزندان سرایت می کند. (حلی، 1410) پیام متن:۱- در امر تربیت، نباید از مسئله وراثت غافل ماند و باید آگاه بود که برخی از ناهنجاریهای اخلاقی، از راه وراثت به فرزند منتقل میشود.۲- با توجه به نقش وراثت در زندگی آینده فرزند، باید در انتخاب همسر، به گزین بود.
اساس وراثت
وراثت در اثر انتقال قسمتی از ماده زنده والدین به فرزندان صورت میگیرد. فرد عوامل ارثی را معمولا از والدین خود اخذ می نماید، آنها نیز به نوبه خود از والدین خویش میگیرند. (شریعتمداری، 1381)
عوامل ارثی
عوامل ارثی " ژنها" یا ذرات ریزی که در کروموزومها قرار دارند میباشد. کروموزوم ها اجسام کوچک عصایی شکلی هستند که بعضی درازتر و پاره ای کوتاه تر و دسته ای راست و مستقیم و بعضی خمیده میباشند.( شریعتمداری، 1381)
توارث و خصوصیات روانی
آیا هوش ارثی است یا عوامل محیط در سطح رشد و پرورش آن تاثیر دارند؟
آنقدر که روانشناسان درباره ی ارثی بودن خصوصیات بدنی توافق دارند درباره ی امور روانی با یکدیگر هم عقیده نیستند.
بعضی درباره محیط مبالغه می کنند و اعتقاد دارند که محیط عامل عمده و اساسی در رشد شخصیت و هوش افراد است. واتسون موسس مکتب سلوک و رفتار عقیده دارد که رشد بچه ها مخصوصا در جنبه روانی کاملا تابع محیط است.
در مقابل این نظر افراطی عده ی دیگری از روانشناسان و زیست شناسان اهمیت زیادی به عامل ارثی میدهند و خصوصیات روانی را نتیجه و محصول عوامل ارثی میدانند و اثر محیط را در رشد اینگونه امور ناچیز میشمارند.
بعضی از دانشمندان پاره ای از خصوصیات روانی مثل هوش یا جنبه های عاطفی و طبع و مزاج اشخاص را معلول عوامل ارثی میدانند و سایر خصوصیات روانی مثل عادات اجتماعی، رفتار اخلاقی و طرز برخورد با اشیاء و اشخاص را محصول محیط تلقی می کنند.
گالتن دانشمند انگلیسی درباره ی خانواده هایی که افراد بسیار باهوش در میان آنها دیده می شد مطالعه کرد و متوجه شد که در میان فرزندان این خانواده ها تعداد افراد بسیار باهوش بیشتر از خانواده های معمولی است و نتیجه گرفت که عوامل ارثی در میزان هوش تاثیر دارند.
گرچه تحقیقات مختلف و متعددی در زمینه های روانی انجام شده است، نتایج این تحقیقات اغلب متفاوت و در مقابل هم قرار دارند. لذا هنوز در این باره نمیتوان بطور قاطع اظهار نظر نمود. ( شریعتمداری، 1381)
آگاهی از ویژگیهای روحی و تفاوتهای فردی فرزندان
انسانها تفاوتهای جسمی و روانی بسیاری با یکدیگر دارند و حتی نمیتوان دو نفر را یافت که در همه ویژگیهای روحی و جسمی، مانند هم باشند. والدین و مربیان باید نخست از ویژگیها و تفاوتهای فردی اشخاص تحت تربیت خود، جداگانه آگاهی یابند و پس از آن، به پرورش آنان همت بگمارند.کودکی که امروز از مادر متولد می شود، با توجه به مجموعه شرایط جسمی و روانی که متأثر از عوامل ارثی و پارهای عوامل ناشناخته دیگر است، ویژگیهای منحصر به خود دارد، به گونه ای که نمی توان او را با کودک دیگر مقایسه کرد. از این رو، روشهای تربیتی و چگونگی برخورد ما با کودک و نیز انتظارات ما از وی، باید متناسب با شرایط و ویژگیهای ویژه او باشد.توجه به این نکته سبب می شود که ما تجربههای تربیتی خود را که تنها به یک یا چند کودک خاص مربوط است، همواره عمومیت نبخشیم و آنها را در هر شرایط، نتیجه بخش ندانیم؛ زیرا چه بسا روشی درباره یک کودک مفید باشد و درباره کودک دیگر سودمند نیفتد.از این رو، پدر و مادر باید بکوشند هر یک از فرزندان خود را با توجه به ویژگیهای روانی شان به درستی بشناسند و تا آنجا که ممکن است، در تربیت درست او سرمایه گذاری معنوی و مادی کنند، ولی از همه فرزندان خود انتظار یکسان نداشته باشند و آنها را با کودکان دیگر نیز مقایسه نکنند.» ابن سینا نیز می گوید:مربی باید از تفاوتهای فردی کودکان و متعلمان آگاه باشد. او باید از علاقه آنها به رشته تحصیلی یا حرفهای معین مطلع باشد. همچنین وی باید بداند که هر کدام از کودکان و متعلمان، در چه زمینهای استعداد و آمادگی دارد.
تربیت بهتر، در سایه آگاهی از ویژگیها و تفاوتهای فردی فرزندان میسر است.انتخاب هزینه کمتر به جای هزینه بیشتر در تهذیب فرزنداگر پدر و مادر، برای پرورش فرزندشان در دوران خردسالی و کودکی او، از نظر هزینه مادی و معنوی کم بگذارند، ناچار باید در سالهای بعد، چند برابر آن را هزینه کنند.«معمولاً تربیت درست، از همان آغاز کودکی، برخلاف تصور خیلیها چندان دشوار نیست. هر پدر و مادری می تواند از پس دشواریهای این کار برآید و تربیت درستی به فرزندش بدهد، ولی تربیت دوباره، از زمین تا آسمان، با این متفاوت است. اگر فرزندتان را بد بار بیاورید، اگر در تربیتش کوتاهی کنید، آن وقت باید خیلی چیزها را اصلاح کنید و از نو بسازید و این اصلاح و تربیت دوباره، کار چندان ساده ای نیست.تربیت دوباره، قدرت، آگاهی و حوصله ای می خواهد که از حد توان خیلی از پدر و مادرها خارج است. اغلب پیش می آید که خانواده از پس دشواریهای تربیت دوباره بر نمی آیند. حتی بر فرض هم که تربیت دوباره به جایی برسد و شخص به کار و زندگی مشغول شود و همه از جمله پدر و مادرش با دیدن او خشنود شوند، در این میان، چیزهای زیادی از دست رفته است.اگر این فرد از همان اول درست بار می آمد، از زندگی بهره بیشتری می برد، با توان و آمادگی بیشتری وارد جامعه می شد و در نتیجه، خوشبخت تر بود. به پدران و مادران توصیه می کنم همیشه به خاطر داشته باشند که فرزندان خود را چنان تربیت کنند که مجبور نشوند، چیزی را اصلاح کنند. باید همه چیز از همان اول درست انجام شود».پیام متن: تربیت فرزند در خردسالی و کودکی او، با پرداخت هزینه کمتر امکانپذیر است و در مقابل، تربیت کردن او در سالهای بعد، برابر است با پرداخت هزینه بیشتر که چه بسا نتیجه مطلوب را نیز نمی دهد.
تربیت عملی فرزند به جای تربیت زبانیاز قدیم گفته اند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» از این ضربالمثل می توان استفاده کرد که تنها با عمل کردن به گفته هاست که کارها سر و سامان میپذیرد و گرهها گشوده میشود و موفقیت به دست میآید. در حقیقت، تنها با عمل کردن به گفتهها میتوان دیگران را به نیکیها و خوبیها دعوت کرد. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در این باره می خوانیم:«کُونُوا دُعاهً لِلنّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوا مِنْکُمُ الاِجْتِهادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ؛ مردمان را به غیر زبانتان (و با کردارتان به خیر و نیکوکاری) دعوت کنید، تا آنها کوشش در نیکوکاری، راستگویی و پرهیزکاری را در عمل شما ببینند» (کلینی، ج3: 124). بر این اساس، والدینی که نگران تربیت و سعادت فرزندانشان هستند، برای توفیق در این امر، پیش از هر چیز باید خود، الگویی عملی برای فرزندانشان باشند و آنها را با عمل، به سمت خوبیها فرا بخوانند. نصیحتها و یادآوریهای والدین، زمانی در کودکان اثر مثبت دارد که خود، نمونه ای آشکار و عملی برای کودکان باشند. به تعبیر ویل دورانت اگر از فرزندت ادب میخواهی، خود مؤدب باش؛ اگر پاکیزگی می خواهی، خود پاکیزه باش که چیز دیگری لازم نیست. رفتار خوب را فقط با نشان دادن نمونه و مثال، از روی شکیبایی مستمر، می توان یاد داد.«رفتار شخصی شما، مهمترین عامل در تربیت کودک است. خیال نکنید فقط وقتی که با او گفت و گو می کنید یا راه و چاه نشانش می دهید یا به او امر و نهی می کنید، سرگرم تربیتش هستید، بلکه طرز لباس پوشیدن شما، طرز حرف زدنتان با دیگران و درباره دیگران، شاد و غمگین شدنتان، طرز رفتارتان با دوستان و دشمنان، همه و همه برای کودک بسیار مهم و تأثیرگذار است.
فرزندتان، نامحسوسترین تغییرحالتها و تغییر لحن گفتار شما را متوجه می شود و احساس می کند. همه زیر و بم فکر و اندیشه شما از راههای نامرئی به او می رسد، بی آنکه شما متوجه شوید. باید دقت پدر و مادر در رفتار و کردارشان و نظارت همیشگی آنان بر همه گفتهها و کارهایشان، نخستین و مهمترین شیوه تربیتی باشد.»غزالی در این زمینه می گوید: هر که چیزی تناول کند و مردمان را گوید که تناول نکنید که زهر مهلک است، بر وی بدان (عمل) افسوس کنند (ریشخند نمایند) و او را متهم دارند و حرص ایشان بر آن (عمل) زیادت شود و گویند: اگر نه آنستی که آن خوش تر و لذیذتر چیزهاست، آن را بر خود نگزیدی.پیام متن: مهمترین و اثرگذارترین عامل در تربیت فرزندان، الگوی عملی بودن والدین در برابر آنهاست.
عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی
عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی فراوانند که در مجموعه ای از عوامل فردی، آموزشگاهی ( مدرسه ای)، خانوادگی و اجتماعی طبقه بندی می شوند.
مهمترین عواملی که موثر بر پیشرفت تحصیلی شناسایی شده اند، عبارتند از:
- وضعیت فرهنگی خانواده دانش آموز
- آموزش های تقویتی
- انجام تکالیف درسی و کار در خانه
- وضعیت حرفه ای معلم
- برقراری ارتباط سالم و افقی
همان طور که ملاحظه می شود اولین و مهم ترین عامل موثر در پیشرفت تحصیلی "جو و فضای فرهنگی حاکم بر خانواده" است. و نه توان و بضاعت اقتصادی آن . آن چه امروز در نزد مردم به عنوان مهم ترین عامل موثر در پیشرفت تحصیلی فرزندان شهرت دارد امکان اقتصادی خانواده برای تامین تسهیلات مورد نیاز برای تحصیل مطلوب تر باشد، اما در پژوهش فوق فضای فرهنگی که شامل نگرش اولیاء به نحوۀ زندگی، چگونگی تحصیل فرزندان، علاقمندی آنان به پیشرفت تحصیلی، چگونگی گذراندن اوقات فراغت و نحوۀ استفاده از این اوقات فراغت به نفع غنی سازی فرهنگی و از جمله میزان مطالعۀ کتاب های غیر درسی، بهره هوشی آنها که مستقیم بر پیشرفت تحصیلی اثر گذار است. همانطور که قبلا اشاره شد بهره هوشی یکی از عوامل وراثتی است که از طریق والدین به فرزندان منتقل میشود ، به عنوان عامل موثر و اولیه مرتبط با پیشرفت تحصیلی فرزندان معرفی گردیده است.
شخصیت بخشی به فرزند
صرف نظر از تربیت دینی، والدین با پرورش شخصیتی سالم در کودک، زمینه را برای آراستگی او به بسیاری از فضیلتها و دوری او از بسیاری ناهنجاریهای اخلاقی و لغزشها فراهم می آورند. فردی که به شخصیت محکم و مطمئنی رسیده است، حتی اگر پای بند دین نباشد، باز هم به سوی زشتیها و لغزشها نمی رود، چنانکه حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْیُهِنْها بِالْمَعْصِیَهِ؛ کسی که شخصیتش در نظرش ارزشمند شد، آن را با خطا و معصیت خوار نمی کند» (آمدی: ح 8730). همچنین فرمود: «مَنْ کَرُمَتْ نَفْسُهُ قَلَّ شِقاقُهُ وَ خِلافُهُ؛ کسی که با شخصیت باشد، بزهکاریها و خطاهایش کم می شود» (آمدی: ح 9051). «احساس شخصیت اخلاقی در انسان، مانند سدّی درونی، مانع دست زدن به کارهای خلاف می شود و انسان را از درون کنترل می کند و از زشتیها باز می دارد. پس آدمی به سبب داشتن احساس بزرگی و کرامت در خود، جرئت رفتن به سوی زشتیها را ندارد و حتی اگر روزی دست به خطای بزند، آن را از دید دیگران پنهان می کند تا در نظر آنان، خوار و بی مقدار نشود. برای این منظور، لازم است از هر گونه رفتار که این احساس شخصیت را در کودک و نوجوان مخدوش می کند، به شدت پرهیز کرد. اهانت، تحقیر، به کار بردن الفاظ طعنآمیز و نیشدار، سرکوفتزدن، سرزنش بیجا، زیادهروی در تذکر و نصیحت و به رخ کشیدن ضعفها و شکستها، عواملی هستند که به از میان رفتن احساس شخصیت در کودک و نوجوان می انجامد».پیام متن: شخصیتدهی به کودک و نوجوان، ضامن حفظ سلامت روحی او و بازداشتن او از لغزشهاست.
رفتار کودکانه داشتن با فرزند
دنیای کودک با دنیای بزرگ سال، متفاوت است. آنچه برای بزرگترها بی معنی و بیهوده است، چه بسا برای کودک، بسیار ارزشمند و مفید باشد. بزرگ سال، خود را سرگرم اسباب بازی نمی کند، با خاک بازی نمی کند، جست و خیز ندارد و کارهای ناموزون انجام نمی دهد، ولی همه این موارد، برای کودک ضروری است و نقشی حیاتی برای او دارد و بیشترین لذت را از انجام دادن چنین کارهایی می برد.بزرگسالی که از دریچه ذهن کودک به رفتارهای کودکانه او می نگرد، در تربیت فرزندش موفقتر است و تنها در این حالت است که می تواند برای دردسرآفرینیهای کودک، توجیهی قابل قبول بیابد و از داشتن انتظارات بیهوده و فراوان از او پرهیز کند و با مدارا و به دور از خشونت با او رفتار نماید. و در نتیجه، شایستهترین واکنش را در برابر کارهای کودکانه فرزندشان در پیش گیرد.رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرماید: «مَنْ کانَ لَهُ صَبِیٌّ فَلْیَتَصابَّ لَهُ؛ کسی که کودکی دارد، باید در پرورش او کودکانه رفتار کند.» (صدوق: 482). گفتنی است که این حدیث شریف، پایه پژوهشهای چندین ساله مارگارت دونالدسون، پژوهشگر و روان شناس کودک بوده است. به اعتقاد وی: «همه آنچه به پندار ما فراتر از قوه درک کودک است، در صورتی که به شیوه و زبان خود کودک بیان شود، از عهده درک آن بر خواهد آمد.» ویل دورانت نیز در این باره می گوید:رمز و کلید تربیت کودک، در این است که پدر و مادر از نو بتوانند مانند کودکان شوند و از مقام و درجهای که دارند، پایین بیایند. شاید با این صمیمیتی که از روی فروتنی است، بتوانیم اطمینان و محبت کامل کودک را که سنگ بنای تربیت اوست، به دست آوریم.
" آموزش های تقویتی" به عنوان ملاک و شاخص بعدی موثر در پیشرفت تحصیلی مورد شناسایی قرار گرفته است و این امر نیز مفهوم و معنای روشنی دارد. چنان چه والدین و خانواده های محترم با معلمین و دبیران فرزندان واقف شوند و با راهنمایی مربیان گرامی نسبت به تامین آموزش های تقویتی مورد نیاز همت گمارند. در حقیقت اموزش های تقویتی مورد نیاز، دانش آموز را نسبت به کاستی های درسی و تحصیلی تقویت می کند، مشکلات آموزشی آنان را در موارد مربوط کاهش می دهد و دانش آموزان به رشد و پیشرفت قابل قبول نائل می شوند، مشروط بر آن که چنین آموزش هایی اولا با راهنمایی مربیان در موارد مورد نیاز باشد و ثانیا از روی برنامه و با خبرگی کامل توسط افراد آشنا به فنون تدریس و یادگیری انجام پذیرد.
شاخص سوم، " انجام تکالیف درسی و کار در خانه" است، امروز از انجام تکالیف درسی در خانه به عنوان یک عامل تکمیل کننده و تقویت کنندۀ کار در مدرسه یاد می شود و چنا چه این امر که مکمل یادگیری در مدرسه و تمرین در خصوص آموزش های مدرسه ای و هم چنین انتقال و تعمیم مواد درسی فرا گرفته شده به جامعه و دنیای عملی است که دانش آموز با آن سر و کار دارد، به خوبی انجام پذیرد، قادر است یادگیری را تکمیل و پیشرفت تحصیلی را مطلوب نماید انجام تکالیف که با نظر دبیران و معلمان انجام می پذیرد قصد دارد کارآیی و توانایی دانش آموزان را در مواد و متئنی که در آموزشگاه فرا گرفته اند با کار عملی توسط آنان مورد ارزیابی قرار دهد. بنابراین اولا تکالیف باید توسط خود دانش آموزان انجام شود تا میزان توانایی و کارآیی آنان روشن شود و چنان چه نقطۀ ضعف و کاستی خاصی در آن مادۀ درسی دارند، مرتفع گردد.
ثانیا معلمین گرتمی باید تکالیف را با دقت مورد بررسی قرار دهند و دانش آموزان بدانند که تکالیفشان مورد بررسی قرار می گیرد تا تلاش و تکاپوی لازم به انجام رسانند بعضی از خانواده ها برای دلسوزی و کمک به فرزندان، تکالیف فرزندان را خود انجام می دهند که این امر هم خود اتکایی و استقلال فرزندان را مخدوش می نماید و هم اجازه نمی دهد وضعیت تحصیلی و کاستی های مربوط به فرزندان روشن شود. از سوی دیگر دبیران و معلمان در بررسی تکالیف دانش آموزان( که می تواند به علت محدود بودن وقت کلاس به صورت تصادفی و هر بار در مورد تکالیف عده ای از دانش آموزان انجام پذیرد) انتظار نداشته باشند که همۀ تکالیف به خوبی و صد در صد بر طبق نظر آن ها انجام شده باشد و با برخورتدی تشویق کننده نسبت به انجام تکلیف و به نوعی مطلوب نقاط مشکل دار تکالیف را روشن و دانش آموز را به عنایت برای رفع آن مشکلات تشویق نمایند یاد آوری این نکته ضروری است که نحوۀ برخورد دبیران و معلمان با تکالیف دانش اموزان نقش بسیار موثری در انجام تکالیف خود دانش آموزان، خود اتکایی و استقلال آنان و در نتیجه پیشرفت تحصیلی آنها خواهد داشت خانواده های گرامی هم باید با اطلاع از وضعیت تحصیلی فرزند خود و آگاهی از چگونگی کمک به او که در سایۀ همکاری و هم آهنگی با مربیان انجام خواهد گرفت، بستر و فضای لازم را برای انجام تکالیف فراهم کنند و به جای دخالت و یا انجام تکالیف فرزند، فقط نظارت و مساعدت لازم را برای انجام کار توسط خود او به عمل آورند. یاد آوری این نکته نیز ضروری است که اولا فرزندان ما باید از برنامه ای معین برای کار تحصیلی در خانه برخوردار باشند که بر اساس آن انجام وظیفه کنند و ثانیا نباید بیش از دو تا سه ساعت برای فرزندان دبستانی و راهنمایی و بیش از 4 ساعت برای فرزندان دبیرستانی انتظار کار و انجام تکالیف درسی از آن داشته باشیم و حتما باید به برنامۀ اوقات فراغت نیز توجه لازم را مبذول کنیم همان طوری که در شاخص سوم ملاحظه می شود علاوه بر انجام تکالیف درسی کار در خانه هم بر پیشرفت تحصیلی و ذهنی فرزندان ما تاثیر دارد. این امر از آن جا ناشی می شود که کار در منزل برای فرزندان ما نوعی گذراندن اوقات فراغت به شمار می آید و معمولا از انجام کار، به خصوص اگر مورد علاقه آنان باشد، لذت می برند. چنان که می دانیم اوقات فراغت و گذراندن صحیح آن توسط فرزندان باعث خلاقیت، سرور و نشاط آنان می شود.
وضعیت حرفه ای معلم
عامل چهارمی که بر پیشرفت دانشآموزان تاثیر می گذارد " وضعیت حرفه ای معلم" است . نقش معلم از دیرباز در تعلیم و تربیت مورد توجه و به عنوان اصلی ترین عامل تربیت مورد توجه و به عنوان اصلی ترین عامل تربیت مورد تاکید قرار گرفته است امروز هم علی رغم پیشرفت ها و تحولات همه جانبۀ رسانه ها و تجهیزات آموزشی، با وجود آن که در برنامه ریزی های درسی تا حدودی معلم محوری جای خود را به برنامه محوری و یا دانش آموز محوری داده است نه تنها از نقش موثر معلم در یادگیری و پیشرفت تحصیلی کاسته نشده، بلکه به عنوان یکی از عوامل اصلی و موثر در یادگیری و پیشرفت تحصیلی در تمام نظام های تطبیقی آموزش و پرورش در سراسر جهان قلمداد می گردد. در نظام های موفق آموزش و پرورش در جهان امروز، مهم ترین ابزار توفیق، وجود معلمان و دبیرانی است که به لحاظ حرفه ای از شرایط مطلوبی برخوردار هستند. وضعیت حرفه ای معلم به میزان علم و تخصص ، تجربه، علاقه، و پای بندی به تلاش های حرفه ای و شغلی او مربوط می گردد. تحقیق انجام شده نشان داده است که دبیران موفق، یعنی دبیرانی که دانش آموزان آنان با دانش آموزان دیگر به لحاظ پیشرفت تحصیلی تفاوت معنا داری داشته اند، از نظر حرفه ای، علمی و تخصصی نسبت به سایر همکاران خود از درجۀ تحصیلی بالاتری برخوردار بوده اند. ( مدرک کارشناسی) در مقایسه با مدرک ( کاردانی) و دیپلم، سنشان از چهل سال به بالا بوده است، حدود 20 سال تجربۀ کاری داشته اند، به کار خود علاقمند و با اصول روانشناسی یادگیری و حس ارتباط با دانش آموز خود آشنا بوده اند. البته موارد بالا بدین معنی نیست که اگر معلمی تجربۀ زیر 20 سال داشت یا سنش کم تر از 40 سال بود، یا درجۀ تحصیلی او لیسانس نبود نمی تواند معلم موفقی باشد، بلکه مفهوم آن است که معلمین یا دبیرانی که شاخص های حرفه ای بالاتری دارند در کار تدریس خود موفق ترند و دانش آموزان آن ها در مقایسه با سایر دانش اموزان مشابه که معلمان آنان چنین ویژگی هایی را ندارند، ، از پیشرفت بیش تری در امور تحصیلی برخوردارند. بنابراین با توجه به نقش حرفه ای معلمان و دبیران که بر پیشرفت تحصیلی فرزندان ما موثر می باشد جا دارد خانواده های گرامی به تاثیر این نقش توجه داشته باشند و برای ثبت نام فرزندان خود در مدارس، توجه لازم را به وجود مربیان حرفه ای و علاقمند به کار، بیش تر از اموری هم چون موقعیت جغرافیایی اموزشگاه یا مطلوبیت فضای اموزشی معطوف دارند. ( افروز، 1375)
برقراری ارتباط سالم با فرزندان
یکی از اساسیترین شرط موفقیت والدین در زمینه تربیت وپیشرفت تحصیلی فرزندان، برقراری درست ارتباط عاطفی و روانی با آنهاست. با تحقق چنین شرطی، پدر به درون فرزند خویش راه مییابد و از ویژگیهای حاکم بر شخصیت او آگاه میشود تا بنا بر چنین دانشی، شیوه رفتاری مناسبی را با او در پیش گیرد. چنین رفتاری موجب میشود که فرزندان نیز در برابر والدین، احساس دوستی و اُنس و صمیمیت بیشتری میکنند و کانون اصلی امنیت و اعتماد را پدر و مادر خویش بدانند. در نتیجه، از بسیاری از خطرها و آفتها در امان میمانند. در آموزههای دین اسلام، به ایجاد چنین رابطههایی میان والدین و فرزندان، بسیار سفارش شده است. برای نمونه در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) میخوانیم: «مَنْ کانَ عِنْدَهُ صَبِیٌّ فَلْیَتَصابَّ لَهُ؛ آن کس که کودکی نزد وی است، در پرورش او باید، کودکانه رفتار کند» (صدوق، :482). این روایت، یکی از بهترین شیوههای ارتباط والدین با کودکان را بیان میکند و آن این است که ابتدا پدر و مادر باید خود را تا حد اندیشه و درک کودک پایین آورند و از دریچه چشم کودک، به جهان پیرامون او و پدیدههای اطراف او بنگرند و آن گاه رفتاری مناسب با ویژگیهای طبیعی آن کودک در پیش گیرند. اگر پدر و مادر نتوانند با فرزند خود رابطه فکری و عاطفی برقرار کنند، در تربیت و هدایت وپیشرفت تحصلی او ناموفق خواهند بود.
همه انبیاء الهی که ز طرف خدای متعال در میان بشر مبعوث شده اند، برای دوهدف اساسی بوده است. یکی، برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق خودش، میان بنده و خداست، به عبارت دیگر منع بشر از پرستش هرموجودی غیر از خالق خودش، که در کلمه طیبه « لا اله الا الله» خلاصه می شود. هدف دومی که برای بعثت پیامبران عظام از طرف خداوند متعال هست، بر قراری ارتباط حسنه و صالحه میان افراد بشر، بعضی با بعضی دیگر، براساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احسان و محبت و عاطفه و خدمت به یکدیگر است.
قرآن کریم این دو مطلب را به عنوان دوهدف برای انبیاء در کمال صراحت ذکر کرده است. راجع به هدف اول، درباره خاتم الانبیاء میفرماید: «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا. و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا» (احزاب/ 45و46) و در باره هدف دوم می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط...»(حدید/ 25). ببینید قرآن با چه صراحتی عنایت و بلکه ماموریت و سالت انبیاء برای برقراری عدالت در میان بشر را بیان می کند. در این آیه مبارکه می فرماید ما فرستادگان خودرا با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و دستور مکتوب و نوشته شده فرستادیم، یعنی قوانین و مقررات زندگی عادلانه، برای چه ؟ «لیقوم الناس بالقسط» برای این که همه افراد بشر به عدالت رفتار کنند و اصل عدالت، آنهم در مقیاس بشریت، هدف اصلی و عمومی همه انبیاء عظام بوده است، یعنی انبیاء که آمده اند، یک کار، یک وظیفه، یک ماموریت و یک رسالتی داشته اند، به نص قرآن مجید آن عدالت بوده است در حوزه رفتاری خانوادگی نیز همین معیار باید مدنظر قرار گیرد.
موانع پیشرفت و موفقیت تحصیلی
عوامل زیادی نیز بر افت تحصیلی موثر هستند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- عوامل مربوط به خود دانش آموز
- عوامل مربوط به خانواده
- عوامل مربوط به مدرسه
- عوامل مربوط به اجتماع
عوامل مربوط به خود دانش آموز
- عوامل فیزیولوژیکی و جسمی مانند ضعف بینایی و شنوایی و غیره
- عوامل ذهنی و روانی مانند میزان هوش و قدرت حافظه و سلامت روان، اضطراب عمومی، پایین بودن سطح عزّت نفس، هوش ، ارزشیابی شناختی (امینی، محمد صادق)
- توان شناختی یا بهره هوشی نیز تا حد زیادی موروثی است. تحقیقاتی که در این موضوع انجام شده نشان میدهد عملکرد فرد در آزمونهای هوش متاثر از عوامل ارثی است و با نزدیکتر شدن پیوندهای خویشاوندی بهره هوشی افراد نیز به هم نزدیکتر میشود. ( داوودی، 1384)
- عدم آمادگی، عدم توجه وتمرکز،روشهای مطالعه نادرست وانتظارات سطح بالا
- نداشتن هدف واقعی و عینی و روشن از تحصیل
- عدم انگیزش درونی برای تحصیل و مطالعه
- نداشتن اعتماد به نفس کافی
- عدم برنامه ریزی دقیق از لحاظ زمان و میزان مطالعه روزانه
- نداشتن روش مطالعه مناسب برای دروس مختلف
- مهارت های مطالعه نادرست
عوامل مربوط به خانواده
- اختلاف خانوادگی و خانواده آشفته ، طلاق فیزیکی یا روانی والدین ، وجود نا مادری یا نا پدری و غیره
- اختلاف فرزندان با خانواده مانند لجبازی با والدین و اعتراض به جو خانواده
- وابسته و متکی نمودن فرزندان به والدین در امور درسی و تکالیف منزل از دوران ابتدایی
- تحقیر ، سرزنش و مقایسه نادرست فرزندان با همسالان موفق و در نتیجه پایین آوردن اعتماد به نفس و خود پنداری و برخی رفتارهای روانی - عاطفی آنان که بیشتر جنبه ارثی دارند.
- تغییرات منفی در خانواده مانند ورشکستگی سیاسی و اقتصادی و اعتیاد و غیره
- تغییر در جهت ارتقای سریع و غیر مترقبه سطح اقتصادی یا اجتماعی خانواده و از خود باختگی و غافلگیر شدن فرزندان و انواع انحرافات ( امینی، محمد صادق)
- و هم چنین برخی از بیماری ها و ناهنجاری ها و اختلال های روانی یا آمادگی برای ابتلا به آنها نیز منشاء وراثتی دارند. بیماری فنیل کوتونوریا از راه وراثت به فرزند منتقل و موجب عقب ماندگی ذهنی میشود. هم چنین جنون، افسردگی و اسکیزوفرنی نیز از راه ارث منتقل میشود. مردان و زنانی که دچار ضعف عقل و حماقت هستند بچه های ضعبف العقل می آورند و این خود یکی از بزرگترین موانع پیشرفت فرد خواهد بود. ( داوودی، 1384)
- ندادن آزادی و انتخاب عمل به فرزندان
برخی پدر و مادرها، فرزندانشان را به حرفهها و اموری وادار میکنند که خود تا به حال از آن محروم ماندهاند، تا از این راه، ناکامیهای خود را جبران کنند. چنین والدینی، نه بر اساس ذوق و استعداد فرزندانشان، بلکه با توجه به خواستههای قلبی خود، آنان را به سوی کارهای دلخواهشان رهنمون میسازند تا شاید به گمشدههای خویش دست یابند. برای بسیاری از والدین مشکل است که میزان و حدود شایستگیها و کمال فرزندان خود را بپذیرند و به آنها فشار نیاورند که بیش از آنچه هستند، نشان دهند؛ پدران و مادرانی که میخواهند کودکشان آن چیزی بشود که خود آنها میخواستند بشوند، ولی نشدند. این گونه والدین انتظار دارند که فرزندشان شکستهای آنان را جبران کند. برای مثال، پدری که علاقمند به ورزش بوده است و همه کوشش خود را در این راه به کار برده، ولی موفقیتی به دست نیاورده است، انتظار دارد که پسرش ضعف او را جبران کند و در رشته ورزشی مورد علاقه پدر قهرمان شود. همچنین است وضع پدر و مادرانی که خود موفق به ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه نشدهاند و تحقق این آرزو را در فرزندان خود جستوجو میکنند. توقعی که چه بسا باری سنگین بر دوش کودکانی است که احتمالاً توانایی و استعداد برآوردن آن را ندارند و از همان نوجوانی، به یأس و ناامیدی میرسند. البته این بدان معنی نیست که والدین نباید توجه فرزندانشان را به چیزهایی که خود علاقمندند، جلب کنند. آشنا کردن کودکان با هنرها و فعالیتهای سرگرم کننده، ضروری است و میتواند به آنها کمک کند تا خود، فعالیت و هنر و سرگرمی مورد علاقهشان را انتخاب کنند. درباره آشنایی با مقدمات و آشنایی با مشاغل نیز پدر و مادر باید فرزند خویش را از دوران نوجوانی یاری کنند تا اطلاعات لازم را در زمینه حرفه هماهنگ با استعدادش به دست آورد. البته اصل این است که نباید آشنا کردن فرزند به مشاغل و فعالیتها، جنبه اجبار داشته باشد، بلکه فرزند باید خود احساس رضایت قلبی در قبال آن کار داشته باشد». پیام متن: معیار روی آوردن فرزند به کارها و مشاغل، باید رضایت قلبی او باشد، نه اجبار والدینی که چه بسا به خاطر جبران ناکامیهای خود، فرزند را به کارهایی ویژه رهنمون می شوند.
عوامل مربوط به مدرسه
- گروه همسالان مانند مزاحمت و شوخی های نابجا در کلاس درس
- رفتارهای نا مناسب عوامل اجرایی مدرسه مانند مدیر ، معاونین ، دبیران و مشاوران
- جو عمومی حاکم بر مدرسه از لحاظ درسی مانند سخت گیری بیش از حد دبیران در دادن نمره به خاطر بالا فرض کردن سطح علمی مدرسه یا همرنگ شدن دانش آموز با سایر دانش آموزان ضعیف با فرض اینکه همه دانش آموزان مدرسه ضعیف هستند.
عوامل مربوط به اجتماع
- دوستان نا باب
- استفاده نادرست از کلوپ های ورزشی ، بدن سازی ، بیلیارد و غیره
- استفاده نادرست از کافی نت ها و گیم نت ها گذراندن وقت زیاد در خیابان ها و خارج از منزل.( امینی، محمد صادق)
پیشینه تجربی
در موضوعات مشابه وراثت و ژنتیک مورد بحث قرار گرفته است. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره می شود:
یونگ برای افراد انسانی بر حسب آنکه بیشتر متوجه عالم درون باشد یا عالم بیرون، دو سنخ شخصیتی قائل است: گروه اول را دورون گرا و گروه دوم را بیرون گرا میداند. و در تعریف این دو سنخ میگوید« وقتی توجه به امور و اشیا خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و سایر اعمال اساسی آدمی صرفا معلول مناسبات امور و عوامل بیرونی باشد این حالت بیرون گرایی خوانده می شود. شخص درون گرا غالبا متوجه عوامل درونی و إهنی است و زیر نفوذ این عوامل قرار دارد. تردیدی نیست که او شرایط و اوضاع و احوال بیرونی را می بیند، اما عوامل و عناصر ذهنی در او برتری و مزیت دارند و حاکم بر احوال او هستند.» (یونگ، 1927)
علاوه بر این دو تیپ شخصیتی یونگ برای آدمی چهار کارکرد نیز قائل است که عبارتند از: حس کردن، شهود، احساس و تفکر. که ترکیب آنها با دو تیپ ذکر شده جمعا هشت تیپ شخصیتی ایجاد می کند: برون گرای متفکر، برون گرای احساسی، برون گرای حسی، برون گرای شهودی و درون گرا نیز به این چهار دسته تقسیم می شود. از جمله یونگ برای یرون گرای شهودی معتقد است که این افراد از نظر کارهای سیاسی و تجارتی عالی هستند زیرا استعداد قوی در بهره گیری از فرصت ها دارند که این ها عوامل موفقیت فرد در همه ی امور محسوب میشوند. آنان جذب اندیشه های نو میشوند و تمایل دارند که خلاق بوده و بتوانند دیگران را در پیشرفت و موفقیت ترغیب کنند.( کریمی، 1387)
در مقاله «بررسی ژنتیک اخلاق و معنویت، تحولی نو در عرصه روانشناسی» نوشته فاطمه پور علی و علی کرمی نقش وراثت بر اخلاق را مورد بررسی قراردادهاند و گفته شده : علوم دقیقی در ارتباط با کشف نقش وراثت و ژنتیک افراد در رفتار و شخصیت آنان ایجاد شده است مانند: ژنتیک رفتار، ژنتیک سیستم عصبی و ژنتیک روانپزشکی، اخیراً مطالبی در مورد نقش ژنتیک در گرایشات مذهبی مطرح شده است که در جوامع علمی بازخوردهای متفاوتی داشته است.
(پورعلی، فاطمه و علی کرمی، ۱۳۹۳، بررسی ژنتیک اخلاق و معنویت، تحولی نو در عرصه روانشناسی، اولین همایش ملی علوم تربیتی و روانشناسی معنویت و سلامت، بندر گز، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر گز)
و همچنین در مقاله «نقش وراثت در سرنوشت انسان از منظر قرآن و حدیث» نوشته حمیدرضا بصیری و مریم گوهری تاثیر وراثت بر سرنوشت انسان را مورد بحث قرار دادهاند. و به این نتیجه رسیدهاند که یکی از عوامل غیر قابل انکار در سرنوشت انسان وراثت است. (فصلنامه علمی ترویجی سراج منیر دوره 4، شماره 13، زمستان 1392).
نتیجهگیری
در مقاله حاضر وراثت را از جهت تاثیر آن بر موفقیت تحصیلی مورد بحث و تحقیق قرار گرفته. از نظر دانشمندان دو عامل وراثت و محیط نقش اساسی و تعیین کنندهای بر رشد و تربیت و پیشرفت تحصیلی انسان دارد، از نظر اسلام نیز تاثیر عوامل وراثتی و محیطی به شیوه خاص مورد پذیرش میباشد، به این معنا که از منظر آموزههای دینی، این دو عامل به عنوان عوامل تاثیرگذار درتربیت و پیشرفت و رشد انسان مطرح است ولی علت تامه نیستند بلکه عوامل دیگری مانند اراده شخص و اراده خداوند، فرشتگان و... نیز از عوامل دخیل در سرنوشت و پیشرفت و تربیت انسان میباشند، این مطلب تا حدودی مورد غفلت دانشمندان غربی قرار گرفته است زیرا آنان یا وراثتی محض هستند و یا محیطی محض، توجهی به عوامل درونی و روحی و معنوی ندارند و یا کمتر مورد توجه قرار می دهند.
عوامل محیط انسانی مانند والدین، خانواده، دوستان و معاشران، مدرسه، معلم و اجتماع نیز هرکدام به تنهایی تاثیر برجسته و قابل توجهی بر رشد، تربیت و پیشرفت تحصیلی انسان و یا انحطاط و افت تحصیلی آنان دارند که امروزه از دیدگاه دینی و هم از نگاه علمی جای بحث و تردید نیست. همانگونه که برخی صفات را به وراثت که نقش بیشتری دارد نسبت میدهند، در ضمن تاثیر محیط طبیعی و انسانی بر پیشرفت و تربیت را نیز نفی نمیکنند مانند خلق و خوی، رنگ پوست، بلندی وکوتاهی قد و... از طریق وراثت منتقل میشوند.
در سیره معصومین(ع) آغاز تربیت انسان قبل از تولد و زمان انتخاب همسر دانسته شده است که با انتخاب همسر نخستین زمینه شکلگیری کانون تربیت رقم میخورد؛ زیرا عوامل تربیت صرف نظر از فطرت که در اختیار انسان نیست، شامل عوامل وراثتی و محیطی است. در این تحقیق به مهمترین عوامل تربیتی انسان (وراثت، محیط) پرداخته شد و میزان تاثیر هر یک و نیز موانع پیشرفت بطور خلاصه بیان گردید.