تعریف ساحت
مقصود از «ساحت» حوزه، محدود و دامنهی خاصی است که مجموعهای از رفتارها و فعالیتهای تعلیم و تربیت در آن حوزه و دامنه قرار میگیرد، مشروط بر آنکه اولاً حوزههای مزبور در عرض یکدیگر باشند، ثانیاً این حوزهها برای انسان ازآنجهت که انسان است در نظر گرفتهشده باشند و نه از جهت ویژگیها، استعدادها یا نیازهای فرد یا جامعهای خاص.(مصباح یزدی، ۱۳۹۱: ۳۲۳)
- ساحتهای تربیت جسمانی
1-1. تغذیه در قرآن و روایات
مبدأ پیدایش غذا از جانب خداوند است که جهت تندرستی، تداوم حیات و توانمندی در انجام تکالیف به انسان اعطاشده است. قریب به ۲۵۰ آیه قرآنی و دهها روایت از معصومین (ع) بر اهمیت غذا و تغذیه دلالت میکنند، نیاز انسان به غذا، مهمترین و حیاتیترین نیاز روزمره اوست که از تولد تا مرگ، وی را همراهی میکند و حتی انبیا و اولیاء الهی نیز از این قاعده مستثنی نیستند، رشد، طول عمر، تندرستی، آرامش اعصاب و روان، خلقوخوی و رفتار، توانمندی و قدرت، تکثیر نسل و تولیدمثل و ... همه بهنوعی وامدار تغذیه سالم هستند، نامگذاری پنجمین سوره قرآن کریم تحت عنوان «مائده» بهمعنای سفره غذایی، قرارگرفتن (رزاق) و (مُطعم) بودن بهعنوان صفات خـداوند، سوگند خداوند به غذا «والتین والزیتون»، درخواست مائده آسمانی توسط حضرت عیسی (ع) و درخواست غذا توسط حضرت موسی (ع) هرکدام مُهر تأییدی بر اهمیت غذا و تغذیه است. همچنین خداوند متعال بر اهل مکه به دو چیز منت مینهد: «غذا» و «امنیت» و میفرماید: «الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوفِ؛ همانکس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت» و امـام رضـا (ع) نیز فـرمـودند: «سلامتی و پایداری بدن و همچنین بیماری آن به غذا و نوشیدنی است.
خداوند در قرآن کریم از تغذیه و خوراک با عنوان نعمت یاد فرموده و انسان را به استفاده از آن ترغیب میکند؛ «فَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالًا طَیِّبًا وَاشْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ پس از آنچه خدا شمارا روزى کرده است حلال [و] پاکیزه بخورید و نعمت خدا را اگر تنها او را مىپرستید شکرگزارید»(نحل:114).
همچنین قرآن کریم انسان را بهدقت و تأمل در خوراک خود تشویق میفرماید که این امر بیانگر اهمیت والای این موضوع در قرآن است؛ «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ، أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا، ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا، فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا، وَعِنَبًا وَقَضْبًا، وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا، وَحَدَائِقَ غُلْبًا، وَفَاکِهَةً وَأَبًّا؛ پس انسان باید به خوراک خود بنگرد که ما آب را بهصورت بارشى فروریختیم، آنگاه زمین را با شکافتنى [لازم] شکافتیم، پس در آن دانه رویانیدیم و انگور و سبزى و زیتون و درخت خرما و باغهاى انبوه و میوه و چراگاه»(عبس: ۲۴-۳۱).
قرآن بهصورت کاملاً مشخص و هدفمند در مورد جسم سخن گفته است. بیان قرآن کریم: «وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ؛ بخورید بیاشامید ولی زیادهروی نکنید (اعراف: ۳۱)» در دیدگاه علم تغذیه بالاترین لطف به جامعه است؛ چراکه در حال حاضر یکی از مشکلات بسیار بزرگ انسانی چاقی است که مهمترین راهکار برطرف کردن آن کم خوردن است. اسراف کردن از نظر معنوی عملی ناشایست است اما در کنار این امر، موضوع تأمین سلامت فرد در آیه نهفته است. کمتر از یکصد سال علم به این نتیجه رسیده که با کاهش مواد غذایی فرد به بیماریهای مزمن دچار نمیشود اما ۱۴۰۰ سال پیش قرآن کریم بسیار شفاف این امر را بیان فرموده و نیاز به هیچگونه تفسیر نیز ندارد و این انطباقی بسیار کامل است.
یکی از اعجازهای قرآن کریم اعجاز لفظی است که کلمات را بسیار درست و در جای خود قرار داده است. گروههای غذایی شامل غلات، شیر و لبنیات، گوشتها، میوهها و سبزیجات است و آیات قرآن به غلات و دانهها اشاره داشته و آنها را بهعنوان پایه غذایی معرفی میکند. همچنین قرآن کریم به نوع روغن خوب که از آن در علم جدید با عنوان (good oil) یاد میشود، در آیه ۲۰ مؤمنون: «وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَیْنَاء تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآکِلِینَ؛ و از طور سینا درختى برمىآید که روغن و نانخورشی براى خورندگان است» اشارهکرده است؛ زیتون و روغن آن مصداق این امر است.
همچنین در آیه ۵ سوره نحل آمده است: «وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ؛ و چارپایان را براى شما آفرید در آنها براى شما [وسیله] گرمى و سودهایى است و از آنها مىخورید» که براین اساس شیوه استفاده از چهارپایان بیان شده است و اشاره پایانی به مصرف گوشت نشانگر استفاده کمتر از این ماده غذایی است.
آیه ۱۴ سوره نحل به دریاها و آفرینش ماهی اشاره دارد: «وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ و اوست کسى که دریا را مسخر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید و پیرایهاى که آن را مىپوشید از آن بیرون آورید و کشتیها را در آن شکافنده [آب] مىبینى و تا از فضل او بجویید و باشد که شما شکرگزارید» به کار بردن لفظ گوشت تازه بیانگر فسادپذیری زودهنگام ماهی است. حتی آیات قرآن کریم به مصرف ماهی آبهای شور و شیرین نیز اشاره فرموده و البته در حال حاضر علم، ماهیهای آبهای شور را منبع اصلی ید میداند که ما با کمبودید در جامعه مواجه هستیم.
به مؤمنان دستور دادهشده فقط از غذاهای پاکیزه و حلال استفاده کنند. در آیه ۱۷۲ سوره مبارکه بقره میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم؛ ای مؤمنان! از روزی پاکیزه که به شما دادیم بخورید» و در برخی آیات ارتباط تنگاتنگی بین غذای پاکیزه و عمل صالح دیده میشود، بهطوریکه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «کلوا من الطیّبات واعملوا صالحا؛ از غذاهای پاکیزه بـخـوریـد و عـمـل صـالح انـجـام دهـیـد» زیـرا همچنان سخن پاکیزه، عمل صالح را به آسمان عروج میدهد، غذای پاکیزه نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنوی و حفظ ارزشهای اخلاقی یاری میبخشد و بهمانند باران پاکیزه موجب رویش سیزهها و گلهای معطر در وجود آدمی میشود.
قرآن کریم انسانهایی را که برخی غذاها را بر خود حرام میکنند، سرزنش میکند و در آیه ۳۲ سوره اعراف با این مضمون «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» میفرماید: «[اى پیامبر] بگو زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده و [نیز] روزیهاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده بگو این [نعمتها] در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آوردهاند و روز قیامت [نیز] خاص آنان است اینگونه آیات [خود] را براى گروهى که میدانند به روشنى بیان میکنیم» و در آیه ۸۷ سوره مبارکه مائده میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛ اى کسانىکه ایمان آوردهاید چیزهاى پاکیزهاى را که خدا براى [استفاده] شما حلال کرده حرام مشمارید و از حد مگذرید که خدا از حدگذرندگان را دوست نمیدارد» بنابراین در پاسخ به سؤال که «چه غذایی بخوریم؟» باید روی دو نکته تأکید کرد؛ نخست استفاده از انواع غذاها و دوم پاکیزهخواری.
2-1. پوشاک در قرآن و روایات
لباس از ضروریات زندگی است و اسلام به این امر مهم اهمیت زیادی داده چرا که با یک بررسی کوتاه در میزان پوشش مردم جهان می توان دریافت که هر کجا اسلام نفوذ داشته، نحوه پوشش مسلمان ها، تاثیر فراوانی بر چگونه لباس پوشیدن پیروان ادیان الهی و مذاهب و فرهنگها داشته است. «کسانی که امر پوشش را یک موضوع پیش پا افتاده تلقی کردهاند و آن را یک موضوع تربیتی از طرف پروردگار نمیدانند سخت در اشتباهند... خداوند متعال در قرآن کریم لباس و پوشش را از آیات و نعمت های خود معرفی کرده و می فرماید: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ * یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ». (اعراف، آیات:26 و 27)
اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس پرهیزگارى بهتر است! این ها (همه) از آیات خداست تا متذکّر (نعمت هاى او) شوند! * اى فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آن ها نشان دهد! چه این که او و همکارانش شما را مىبینند از جایى که شما آن ها را نمىبینید؛ (امّا بدانید) ما شیاطین را اولیاى کسانى قرار دادیم که ایمان نمىآورند! در مورد این آیه چند نکته قابل یادآوری است:
۱. توجّه به نعمتهای الهی، عامل توجه به خدا و دوری از غفلت است. ( قد انزلنا علیکم ... لعلّهم یذّکّرون).
۲. گرچه در تهیّه لباس، علاوه بر عوامل طبیعی، انسانها نیز تلاش میکنند، ولی همه اینها به دست خداست. (انزلنا علیکم لباساً).
۳. پوشش و پوشاندن کار خداست، (انزلنا علیکم لباساً یواری)، ولی برهنگی و برهنه کردن کار شیطان است. (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما).(اعراف: ۲۰)
۴. لباس، نعمت الهی است، (لباساً یُواری) اما برهنگی و خلع لباس، کیفر گناه است. (فلمّا ذاقا الشجرة بدت لهما سَوْآتهما)(اعراف: ۲۲)
۵. پوشش و آراستگی، با پوشاک و لباسهای زیبا، مطلوب و محبوب خداوند است. (قد انزلنا علیکم لباساً ... و ریشاً). از این رو آراستن و زینت و بهره بردن از لباسهای زیبا تا آنجا که به اسراف کشیده نشود، مانعی ندارد.
۶. معنویّت در کنار مادّیت و تقوا در کنار زینت لازم است. (ریشاً و لباس التّقوی) و گرنه لباس میتواند وسیله اسراف، تکبّر، فساد، خودنمایی، مدپرستی، شهوترانی، فخر فروشی و امثال آنها که همه عوامل غفلت میباشند شود.
۷. از خاک پنبه میروید، از علف که خوراک حیوان است پشم تولید میشود و از آب دهان کرم ابریشم؛ اینها همه از آیات الهی است که میتواند مایه تذکّر و بیداری انسان باشد. (ذلک من آیات الله لعلّهم یذّکّرون).
۸. آن گونه که در لباس مادی، پوشش عیوب، حفاظت از سرما و گرما و زیبایی مطرح است، تقوا هم عامل پوشش عیوب است؛ زیرا هم نگهدارنده از گناه و هم مایه زیبایی معنوی انسان است. ( لباس التّقوی).(اعراف:26)
روایات:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَقُولُ: یُسْتَحَبُ لِلرَّجُلِ إِذَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِنِعْمَةٍ أَنْ یَرَى أَثَرَهَا عَلَیْهِ فِی مَلْبَسِهِ مَا لَمْ یَکُنْ شُهْرَةً. (مستدرک الوسائل، ج3، 236)
برای مرد مستحب است که وقتی خداوند نعمتی به او عنایت کرد، اثر آن نعمت در لباسش دیده شود، مادامی که لباس شهرت نباشد.
برای انسان جایز است تا لباس های متعددی داشته باشد و در هر زمان و موقعیتی یکی از آن ها را بپوشد؛ مثلاً برای مهمانی، لباس مهمانی و برای کار، لباس کار و برای خانه، لباس مخصوص داخل خانه را استفاده نماید.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد که این کار اسراف نیست؟ حضرت فرمودند: این کار اسراف نیست، بلکه اسراف آن است که انسان، لباسی را که برای حفظ آبرو می پوشد در وقت کار، خدمت و شغل از آن استفاده کند.
اهمیت لباس در اسلام
اسلام به هر قومی رسیده به مانند آیه «لباس» به آنان یاد داد که ستر عورت و پوشش واجب است و آنها را به سوی تمدن سوق داد و ساده انگاشتن امر لباس از طرف دشمنان اسلام رواج داده می شود.» [تفسیر المیزان ج 8 ص 68 به نقل از تفسیر المنار ج 1 ص 81 ذیل آیه 26 سوره اعراف] قرآن و روایات انواع گوناگونی از لباس را به ما معرفی می کنند تا از آنها بهره مند شویم.
الف) لباس ظاهری؛ «و هو الذی سحر البحر لتاکلوا منه لحما طریا و تستخرجوا منه حلیه تلبسونها...» (نحل:14) خداوند همان کسی است که دریا را مسخر شما ساخت تا از آن گوشت تازه بخورید و از آن زیورهایی را استخراج کنید که آن زیورها را بپوشید.
خداوند یکی از منابع تهیه لباس را، دریا و زیورهای دریایی معرفی می کند و آن را به عنوان نعمت خود معرفی می کند «و الله... و جعل لکم سرابیل تقیکم الحر و سرابیل تقیکم باسکم...» و در پایان همین آیه خداوند می فرماید «کذلک یتم نعمته علیکم لعلکم تسلمون» (نحل: 81)
خداوند لباس را نعمت اهدایی از طرف خود می داند و شکر این نعمت را اطاعت و تسلیم شدن به فرمان خدا محسوب می دارد.
ب) استفاده صحیح
خداوند لباسی را به عنوان نعمت معرفی می کند که پله ترقی و تعالی انسان برای رسیدن و بدست آوردن لباس تقوا باشد و فرهنگ اسلامی ما بهره مندی از زینت و جمال را وسیله ای برای آشکار کردن نعمت و سپاسگزاری از منعم می داند. امام علی (علیه السّلام) در این باره می فرماید: «ان الله جمیل یحب الجمال و یحب ان یری اثر النعمه علی عبده» (فروع کافی ج 6، 438 )
شکر به معنای «اظهار نعمت و توجه به منعم است» (مفردات راغب ذیل لغت شکر )
استفاده صحیح از نعمت خود نوعی سپاسگزاری است و نعمت لباس هم باید به شیوه صحیح مورد استفاده قرار گیرد. امام صادق می فرماید: «اذا انعم الله علی عبده بنعمه، احب ان یری علیه لانه جمیل یحب الجمال» [فروع کافی ج 6، 438 و وسایل الشیعه ج 5، 7] بنابراین، استفاده صحیح از نعمت لباس موقعی تجلی و ظهور می یابد که زمینه ظهور و بروز عبودیت انسان را فراهم کند.
قرآن در این باره می فرماید: «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد ...» [سوره اعراف آیه 31] اگر مسجد «عبادت» و «عبودیت» جای اظهار زینت باشد که هست باید در هنگام اظهار بندگی آشکار کردن زینت لازم و ضروری است و زینت «الزینه اسم جامع لکل شیء یتزین» (الانسان به) (مفردات راغب ذیل لغت زین) هر چیزی که موجب آراستگی انسان بشود، زینت نامیده می شود و لباس هم موجب آراستگی انسان است. پس زینت به حساب می آید.
بهرهمندی از پوشاک به شکل معتدل، با طبع و سرشت انسانی سازگاری دارد، برای اینکه فطرت آدمی به دنبال زیبایی هاست تا با دیدن زیبایی ها، به وجود زیبایی آفرین توجه نماید و روی آوری به مساجد با لباس ظاهری و پیرایش ظاهری عامل به دست آوردن لباس تقواست که ارزشمندتر است «و لباس التقوی ذلک خیر» (اعراف: 26) و «اما لباس الظاهر فنعمه من الله تعالی، یستر بها العورات و هی کرامه اکرم الله بها ذریه آدم (علیه السّلام) ما لم یکرم بها غیرهم و هی للمومنین آله لاداء ما افترض علیهم و خیر لباسک ما لایشغلک عن الله تعالی، بل یقربک من شکره و ذکره و طاعته» (شرح مصباح الشریعه،69 و مفتاح الحقیقه، 16)
3-1. بهداشت در قرآن و روایات
شاید بتوان گفت که مهمترین آموزههای قرآنی، آموزههایی است که برای ایجاد زندگی مطلوب و مناسب در دنیا و آخرت فرو فرستاده شده است. در این میان بهداشت برای دستیابی به طهارت ظاهری و باطنی به جهاتی، از جایگاه ویژه و حساسی برخوردار است؛ زیرا سلامت جسم و روان، بخشی از کمالات انسانی و یا دست کمبستر اساسی دستیابی به کمالات انسانی میباشد. انسان بیمار در وضعیت و شرایط مناسبی نیست تا بتواند در مسیر کمالی گام بردارد و طریق عبودیت را برای دستیابی به کمال بپیماید. تن رنجور و بیمار نه تنها روان آدمی را مشغول میدارد بلکه جان و روح او را نیز به بند میکشد و قدرت پرواز را میگیرد. این گونه است که بهداشت در مفهوم گسترده به عنوان یک مطلوب بلکه مسئولیت مسلمانان تعریف شده است. در ادعیه ماثور از معصومان (ع) درخواست سلامت کامل جوارح از خدا به عنوان پیش فرض سلامت روح و تقرب دانسته شده است. خواسته «قو علی خدمتک جوارحی» برای دستیابی به کمال عبودیت خواسته مکرر همگانی است. حضرت ایوب (ع) که در صبر ضربالمثل میباشد، در نهایت، از بیماری دایمی و همیشگی خسته میشود و خواهان رهایی از بیماری میشود. در آیات بسیاری سلامت به عنوان یک نعمت عظمی در دنیا و آخرت ستوده شده است. برای دسترسی به سلامت کامل، نیاز است که انسان بهداشت را مورد توجه قرار دهد. در فقه اسلامی یکی از کتب پنجاهگانه فقه «کتاب طهارت» است که به مباحث طهارت و بهداشت ظاهری و باطنی میپردازد. کتب دیگری چون «کتاب اطعمه و اشربه» نیز به مباحث بهداشت تغذیه توجه کرده و «کتاب النکاح» بخش عمدهای از آن به طهارت و بهداشتجنسیتوجهدارد.
بخشهای دیگر از کتب فقهی و یا غیر آن با توجه به آموزههای وحیانی قرآنی و روایی به طهارت ظاهری و باطنی پرداختهاند. این همه خود بیانگر ارزش و جایگاه بهداشت در اسلاموآموزههایوحیانیآناست.
بهداشت، به معنای حفظ صحت است (فرهنگ فارسی، ج 1، 611) در اصطلاح پزشکی و تخصصی بهداشت به مجموعه فعالیتها و اقداماتی گفته میشود که برای بهبود و ارتقای تندرستی و توانایی یک فرد یا جامعه انجام شود. از این رو بهداشت شامل همه دانشها و روشهایی است که به حفظ سلامت فرد و جامعه کمک کند. (کتاب بهداشت، زیرنظرجمعیازپزشکان، سال 1363، ص 63) هرچند که در قرآن بصراحت از واژه صحت و بهداشت به معنای اصطلاحی آن سخنی به میان نیامده است ولی افزون بر مطالب و مسایلی که در قرآن و آموزههای وحیانی درباره ارزش و اهمیت بهداشت و صحت بیان شده واژگانی را میتوان یافت که ناظر به مسئله بهداشت است. از جمله این واژگان میتوان به واژههای «طیبات»، «طهارت» و مشتقات آن اشارهکرد. در اهمیت و ارزش بهداشت همین بس که ازنظر قرآن و شریعت اسلامی یکی از مهمترین روشهای ارزشگذاری هرچیزی توجه به مسئله بهداشت و پاکیزگی آن است. از این رو، تنها چیزهایی قابل ارزشگذاری هستند و در معاملات میتوانند به عنوان کالا مطرح شوند که از ویژگی بهداشت و پاکیزگی برخوردار باشند و هر چیز ناپاک که از آن به خبیث یاد میشود، از دایره کالا بودن بیرون میرود. خداوند در آیه 100 سوره مائده در مقام سنجش و ارزشگذاری میان چیزهای دنیوی به تفاوت میان چیزهای پاک و ناپاک اشاره میکند. چیزهای پاک به آن دسته از چیزها گفته میشود که یکی از مولفههای آن طهارت و بهداشتی بودن باشد. در همین آیه مساوی نبودن اشیای پلید و غیربهداشتی با اشیای پاکیزه و بهداشتی به عنوان یک ملاک سنجش طبیعی در آدمی معرفی میشود.
آیه 168 سوره بقره نیز پاکیزه و سالم بودن و سازگاری آن با طبع انسان را، شرط اساسی در بهرهوری از محصولات زمین معرفی میکند. این بدان معناست که طبع انسانی تنها متمایل به چیزهای پاک و بهداشتی است و از چیزهای غیربهداشتی انزجار و تنفر داردمگر آنکه طبع انسانی آلوده شده و از حالت طبیعی بیرون رفته باشد.
مطابقتفطرتانسانباامورپاک
از نظر قرآن، طبیعت سالم و فطرت پاک آدمی به سوی امور بهداشتی و پاک تمایل دارد و هرگونه گرایش به ضد آن به معنای خروج فطرت شخص از حالت طبیعی و اعتدالی است. از آنجا که در فرهنگ قرآنی هرگونه گرایش ضدفطری و طبیعی گرایشهای شیطانی و ضدکمالی است، خداوند به تاثیر وسوسههای شیطانی در این بخش توجه میدهد و از مردم میخواهدتا از شیطان در این مسایل پیروی نکنند
به سخن دیگر، انسان میبایست در مسیر کمالی خود همواره بهداشت را مراعات کند، زیرا بیبهره بودن از بهداشت، سلامت تن و روان آدمی را با خطر مواجه میکند و او را از دستیابی به کمالات مطلق باز میدارد. بهرهگیری از هر چیز بهداشتی و پاک دنیا به معنای پیروی از صراط مستقیم هدایت آدمی به کمال است، چنانکه بهرهگیری از ناپاکیها و چیزهای غیربهداشتی نیز به معنای گام برداشتن در راه ضلالت و دورشدن از کمالات شمرده میشود از این رو قرآن میفرماید انسان نباید از شیطان پیروی کند و این جز از راه استفاده کردن از نعمتهای پاکیزه سالم و سازگار با طبع و طبیعت انسان شدنی نیست: یا ایها الناس کلوا مما فیالارض حلالا طیبا و لاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین. (بقره:168)
این معنا بصراحت در آیه 32 سوره اعراف بیان شده و خداوند در آن میفرماید که حرام شمردن مواهب پاکیزه سالم و سازگار با طبع انسان، افترا به خداوند است که از سوی برخی مطرح میشود: قل من حرم زیناللهالتی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؟ خداوند در آیه 157 سوره اعراف حکم به حلال بودن چیزهای پاکیزه و سالم و سازگار با طبع انسان و تحریم ناپاکها را از وظایف پیامبر (ص) بر میشمارد که این مطلب خود گواه صادقی است که شریعت اسلام هرگز با بهرهگیری از امور ناپاک و غیربهداشتی میانهای ندارد و هرگونه استفاده از امور ناپاک و غیربهداشتی بهتانی به اسلام و قرآن و شریعت پاکاسلاماست.
این اهمیت را میتوان از هدف از تشریع غسل جنابت و وضو و دیگر فرمانها و دستورهایی که در حوزه طهارت ظاهری و باطنی وارد شده به دست آورد؛ زیرا هدف از تشریع این امور پاکیزه شدن اهل ایمان، است و امکان ندارد که خداوند خواهان پاکی و بهداشت اهل ایمان باشد و از سوی دیگر بخواهد که چیز پاکی را حرام و امر ناپاک و غیربهداشتیراحلکند. در اهمیت بهداشت همین بس که اسلام در میان شرایع نسبت به بهداشت چنان حساس بوده و اهمیت قایل شده است که طهارت ظاهری تن و حتی لباس را در همه حال بویژه در امور مذهبی و مناسک و اعمال عبادی شرط دانسته و هرگونه حضور غیربهداشتی در پیشگاه خداوند را امری مردود و باطل شمرده است.
خداوندی که برای حضور در اوقات پنجگانه، طهارت وضویی و غسلی را شرط صحت عبادت میشمارد هرگز اجازه نمیدهد که امری ناپاک و غیربهداشتی وارد جسم و روان آدمی شود. به این معنا که اگر خداوند برای ظاهر از لباس و تن میفرماید وضو گرفته و یا غسل انجام شود و طهارت را در طول شبانهروز تشویق و ترغیب میکند (مائده: 68) هرگز اجازه نمیدهد که تن و روان آدمی با تغذیه ناپاک آلوده شود.
در اهمیت بهداشت همچنین میتوان به تاکید پیامبر (ص) بر مسواک اشاره کرد تا حدی که گمان رفته است که امری واجب و به عنوان شرط طهارت است. در حالی که این معنا تنها به سبب تاکید بیش از اندازه نسبت به بهداشت دهان و دندان پدیده آمده است. میتوان از ضرورت دفن و خاکسپاری مردگان که در اسلام مورد تاکید است و قرآن آن را به عنوان یک سنت تاریخی از زمان حضرت آدم (ع) برمیشمارد، این معنا را استنباط کرد که بهداشت محیط زیست افزون بر حفظ کرامت جسد آدمی مورد توجه اسلام و قرآن در تدفین مردگان بوده است. در حقیقت اسلام با این روش کوشیده است تا به منظور حفظ سلامت و بهداشت محیط و جامعه مردگان دفن شوند و در محیط زیست رها نشوند. در گزارش قرآن آمده است که این حرکت از زمان حضرت آدم (ع) بوده و پیشینه بسیار قدیمی و کهنی را دارد: (مائده: 31)
در اهمیت و ارزش بهداشت همه جانبه همین بس که خداوند افراد پاک و پاکیزه را دوست میدارد و آنان را به عنوان دوستان خویش انتخاب و معرفی میکند. (بقره آیه 222) خداوند در آیات بسیاری در هنگام شمارش نعمتهای خویش به این نکته توجه میدهد که انسانها میبایست همواره خداوند را سپاسگزار باشند که ایشان را از مواهب پاکیزه و موافق طبع و طبیعت آنها بهرهمند ساخته است. در حقیقت یکی از علل لزوم شکرگزاری بهداشت غذا و محیط وجامعه انسانی است که خداوند نصیب انسانها کرده است. (انفال: 26) بنابراین هرگونه بهرهگیری از چیزهای ناپاک چون شراب و گوشت حیوانات حرام گوشت و لباس نجس و مانند آن در حکم ناسپاسی است که بسیاری از مرد اینگونه هستند و شکرگزار نعمت بهداشت نیستند.
خداوند از مومنان میخواهد که نه تنها خود از بهداشت و چیزهای بهداشتی بهره گیرند بلکه دیگران را نیز بدان دعوت کنند و حتی در هنگام انفاق بکوشند چیزهایی پاک و بهداشتی و دستاوردهای پاکیزه و دلپسند با طبع دیگران را انفاق کنند و از بخشش چیزهای غیربهداشتی و ناپاک و خبیث خودداری کنند. (بقره: 267)
آثاربهداشت
هر چند که برای بهداشت میتوان آثار بسیاری برشمرد که برخی از آنها در هنگام تحلیل اهمیت و ارزش بهداشت بیان شد ولی میتوان در راستای اهداف والای اسلام به دو اثر و نقش اساسی بهداشت توجه داد؛ زیرا هدف از هر عملی، تقرب جویی به خداوند است.
این تقربجویی به معنای دستیابی به کمالات مطلق و رسیدن به مقام خلافت و عبودیت ربوبی است. برای رسیدن به این هدف، شخص باید نخست محبوب خداوند شود و بیگمان چنانکه آیه 222 سوره بقره تبیین کرده یکی از مهمترین آثار مراعات بهداشت و پاکیزگی در همه امور ریز و درشت زندگی، دستیابی به مقام محبوبیت و دوستی خداست. شخص چنانکه آیه توضیح میدهد میتواند با مراعات بهداشت و پاکیزگی، باعث جلب دوستی خداوند شود و در مقام محبوب قرار گیرد.
از دیگر آثار برجسته و اساسی رعایت بهداشت، رستگاری و سعادت دائمی است که آرزوی هرکسی است. خداوند در آیات 90 و 100 سوره مائده پرهیز از آلودگیها و رعایت بهداشت و طهارت کامل را زمینهای برای دستیابی به رستگاری برمیشمارد؛ بنابراین میتوان گفت که هرکسی اگر بخواهد به هدف آفرینش دست یابد میبایست این راه و روش را سرمشق زندگی خویش قرار دهد و بهداشت کامل و جامع را مراعات کند. از جمله این بهداشت کامل میتوان به بهداشت بدن اشاره کرد که در آیه 6 سوره مائده بر آن توجه داده شده است. در حقیقت لزوم غسل جنابت و تطهیر بدن در راستای دست یابی به بهداشت مطلوبی است که زمینه مناسب تعالی و رستگاری را فراهم میآورد.
خداوند در آیه 222 سوره بقره تشویق به شستوشو با آب، پس از خروج مدفوع را مطرح میسازد که این خود گواهی بر این است که هرگونه آلودگی در ظاهر و باطن، عامل بازدارنده تقربجویی و رستگاری است.
در آیه 42 سوره ص بر مطلوبیت شستشوی بدن، با آبخنک و قابل شرب تأکید شده است که این خود بیانگر آن است که انسان در شست و شوی تن خویش نباید از هر آبی استفاده کند و باید از همان آبی استفاده کند که قابل شرب باشد و بالاتر از آن میبایست از آبی بهره گیرد که خنک باشد و تحت تأثیر گرما بهویژه نور خورشید به جوش نیامده باشد؛ زیرا آب گرمی که اینگونه به دست میآید منبع میکروبها و آلودگیهاست. آیه 11 سوره انفال نیز بر تأثیر آب در زدودن آلودگیها از بدن توجه میدهد که در حقیقت نعمتی است که خداوند به این وسیله سلامت انسان را تضمین کرده است.
بهداشت تغذیه نیز از مصادیق بهداشت جامع و کامل، مورد تأکید آموزههای هدایت بخش قرآنی است. آیه 57 سوره بقره بر رعایت نکردن پاکیزگی و بهداشت بهعنوان ظلم و ضرر بر نفس یاد میکند که بیانگر آن است که چگونه انسان میتواند با پرهیز از بهداشت در دام ستم بر نفس بیفتد و عاقبت خویش را به تباهی کشاند. بوده است و خدا به مسلمانان نیز سفارش میکند تا برای بهرهگیری از خوراکیهای پاکیزه، سالم و سازگار با طبع، اقدام نمایند و بهداشت تغذیه را مراعات کنند. (بقره:172) از نظر قرآن ایمان واقعی فرد به آموزههای دینی، سبب میشود تا شخص خویشتن را از غذاهای پاکیزه، سالم و سازگار با طبع محروم نسازد و در پی آن باشد. (مائده آیه 87) تأکید بر بهداشتی بودن ازآنروست که سلامت بدن برای سلامت روح و روان ضروری است و به قول آیتالله حسنزاده آملی این لقمههاست که خون میشود و در روان آدمی تأثیر میگذارد و خلقوخوی شخص را مدیریت و هدایت میکند؛ بنابراین در اسلام گوشت مردار، خون و گوشت خوک از غذاهای ناپاک و غیرسالم و مضر بهسلامت و بهداشت بدن دانسته شده و از آن پرهیز دادهشده است. (بقره:173 و نیز مائده آیه 35 و انعام:145) در مقابل، بر شیر شتر و گاو و گوسفند، بهعنوان نوشیدنی سالم و گوارا (نحل آیه 66) و همچنین عسل طبیعی، بهعنوان نوشیدنی سالم و شفابخش (نحل:69) و فرآوردههای درختان خرما و انگور، بهعنوان مفیدترین و سالمترین غذاها (نحل:67) تأکید شده است و حتی در راستای بهداشت تغذیه سالم کودک، بر بهتر بودن شیر مادر برای تغذیه فرزند، نسبت به شیر دیگر زنان و تغذیههای دیگر (بقره:233)
بهداشتمحیطزیستوخاک
افزون بر بهداشت بدن و تغذیه میتوان به بهداشت محیطزیست و خاک اشاره کرد. خداوند درآیات بسیاری میفرماید که انسان را از خاک و گل آفریده است تا به این وسیله اهمیت خاک و محیطزیست انسانی را به وی نشان دهد.
برخی از مردمان با اعمال نامناسب و زشت خویش محیطزیست بهویژه خاکها را آلوده میکنند و زمینه مساعد برای بیماری فراهم میآورند. ازاینرو قرآن از فساد زمین به دست برخی از انسانها سخن به میان آورد و آنان را مورد سرزنش قرار میدهد. خاک البته به سبب ویژگیهای خاص خود از این قابلیت برخوردار است که در یک فرآیند، خود را پاکسازی کند. ازاینروست که در اسلام خاک بهعنوان طاهر یعنی پاک و نیز مطهر یعنی پاککننده شناختهشده است. به این معنا که هم خود پاک است و هم چیزهای دیگر را پاک و پاکیزه میکند. در آیه 43 سوره نساء خاک بهعنوان منبع پاکیزگی و بهداشت معرفی و طهارت با آن در مواردی مجاز دانسته شده است. بهداشت محیطزیست در آیه 15 سوره سبا مطرحشده و خداوند در آنجا میفرماید که چگونه مردم سبا در عصر خوشبختی و سعادت شهری با محیط بهداشتی داشتند و از هرگونه پلیدیهاو ناپاکیها در امان بودند. از نظر قرآن محیطزیست سالم و شهری که از بهداشت برخوردار باشد در زمره نعمتهای الهی قرار میگیرد؛ بنابراین فقدان بهداشت شهری به معنای دوری از نعمت است و خداوند در آیه 79 سوره توبه یکی از ویژگیهای بهشت را برخورداری از بهداشت محیطزیست برمیشمارد و میفرماید که انسانهای بهشتی در خانههای پاکیزهای به سر میبرند. همچنین میتوان گفت که تأکید خداوند در آیه 125 سوره بقره و نیز آیه 29 سوره حج بر پاکیزه نگهداشتن و پاکیزه کردن عبادتگاه در راستای توجه دادن مؤمنان به بهداشت محیطزیست ارزیابی میشود.
4-1. تربیتبدنی و ورزش در قرآن و روایات
ورزش، تفریح و سرگرمی سالم که به جسم و عقل نشاط میبخشد، از اصول ضروری در زندگی انسانها هستند. ازآنجاییکه اسلام دین فطرت است این تمایل را به رسمیت شناخته و آن را تأیید و تحکیم کرده است؛ امروزه، ورزش بهعنوان یک پدیدة مهم اجتماعی در تمامی جوامع پیشرفته مطرح است و گروههای زیادی به شکلهای گوناگون با آن سروکار دارند و آیین مقدس اسلام نیز تربیتبدنی را بهطور عام در نظر دارد. از دیدگاه اسلام، انسان از سه بعد جسمانی، عقلانی و نفسانی تشکیلشده است و در پیمودن راه کمال و تقرب همواره با سه امر مرتبط با یکدیگر؛ یعنی فرد، جامعه و عالم هستی سروکار دارد. اسلام، مکتبی است که مخصوص یک یا چند زاویه از زندگی انسان نیست؛ بلکه برای تمام وجود در مدت حیات برنامه دارد. کسانی که معتقدند اسلام مخصوص آخرت است و به دنیا کاری ندارد، یا تمامی برنامههایش معطوف به پرورش و تقویت روح است و جسم را در ضعف و نقصان میخواهد تا روح قوی شود، به مطالعه بیشتر و بازنگری در آموزههای دینی نیاز دارند (خلجی، 1388) در مکتب اسلام، جسم و روح با یکدیگر تلفیقشدهاند و فکر و روح سالم را در بدن و جسم سالم میتوان یافت. در اسلام، به تربیتبدنی با توجه به شکل و اهداف آن بیشتر از سایر جنبههای حرکتی اهمیت دادهشده است. باید توجه داشت که در این دیدگاه ضعیف بودن مقدمه ظلم و ستم است و تا فرد یا ملتی ضعیف نباشد، گرفتار ظلم و ستم نمیشود و اسیر و زبون نمیگردد (طاهریان، 1389: 8-4) ورزش، ازنظر لغوی به معنای ورزیدگی، ورزیده بودن و سالم بودن است و فواید زیادی دارد که ازجمله میتوان به کسب توانمندی جسمانی برای انجام کارهای سخت و سنگین زندگی اشاره کرد؛ ولی فایده ورزش منحصر به نیرومندی بدنی نیست؛ بلکه انجام وظایف شرعی حتی تکالیفی که جنبه معنوی محض دارند، مانند نماز و روزه، درگرو سلامت بدن هستند و ورزش نقش مؤثر و گاه نقش تعیینکنندهای در تأمین سلامت دارد؛ ازاینرو، بسیار پسندیده و ارزشمند است. افزون براین، بسیاری از تکالیف اجتماعی مانند جهاد، دفاع و حمایت از محرومان و مستضعفان در شکلهای گوناگون، به نیروی بدنی نیاز دارند و کسانی که نیرومندتر باشند، بهتر میتوانند از عهده اینگونه تکالیف برآیند و از این راهها تقرب بیشتری به خدای متعال پیدا کنند؛ بنابراین، به دلیل اینکه ورزش موجب نیرومندی بدن میشود و زمینة انجام اینگونه تکالیف را فراهم میکند، مطلوب و ارزشمند است؛ ازاینرو، راز تأکید اسلام بر تیراندازی، اسبسواری و شنا روشن میشود و نیز اینکه جوانان کشور در دوران انقلاب باید بیشتر به ورزش و تقویت بدن اهتمام داشته باشند. در اسلام، به مؤمنان، قوی زیستن و بانشاط بودن و برخوردار شدن از سلامتی تن توصیه میشود؛ ازاینرو، تربیتبدنی باید جزئی از برنامه زندگی و بخشی از مراحل آموزشوپرورش هر مسلمان قرار گیرد. مطالعه تاریخ حیات رسول گرامی (ص)، ائمه اطهار علیهمالسلام و صحابه و تابعین گرانقدر آنان نشان میدهد که آنان به ورزش و تربیت و تقویت بدن خود میپرداختند و در فعالیتهایی از قبیل مسابقه دو، اسبسواری، تیراندازی و شنا شرکت میکردند.
برخی از آیات مرتبط با ورزش و تقویت قوای جسمانی
«إ ذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ للَّه جَمیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذاب»(بقره:165) هنگامیکه عذاب خدا را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و او داراى عذاب شدید است.
«وَ قالَ لَهُمْ نَبیُّهُمْ إ نَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بالْمُلْک منْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً منَ الْمال قالَ إ نَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فی الْعلْم وَ الْجسْم»(بقره:247) و پیامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند «طالوت» را براى زمامدارى شما مبعوث و (انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت داشته باشد درحالیکه ما از او به فرمانروایى شایستهتریم و به او ثروت زیادى داده نشده است؟ پیامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و توان علمى و جسمى او را افزون نموده است.
«فیه آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمناً وَ للَّه عَلَى النَّاس حجُّ الْبَیْت مَن اسْتَطاعَ إلَیْه سَبیلًا»(آلعمران:97) در آن (خانه) نشانههای روشن، (ازجمله) مقام ابراهیم است و هرکس به آن درآید، درامان است و برای خدا برعهده مردم است که قصد حج آن خانه را نمایند؛ (البتّه) هرکه توانایى این راه را دارد.
«أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا منْ قَبْلهمْ منْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فی الْأَرْض ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ»(انعام:6) آیا ندیدند که چه بسیار امتهاى پیش از آنان را هلاک کردیم؛ باآنکه در زمین به آنان جایگاه و توانى داده بودیم که به شما ندادهایم؟ «وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فیالْأَرْض وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایشَ قَلیلًا ما تَشْکُرُونَ»(اعراف:10) و همانا در زمین به شما تمکّن دادیم و براى شما در آن (انواع) وسایل زندگى را فراهم ساختیم، (امّا شما) اندک شکرگزارى میکنید.
«وَاذْکُرُوا إذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ منْ بَعْد قَوْم نُوحٍ وَ زادَکُمْ فیالْخَلْق بَصْطَةً فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّه لَعَلَّکُمْ تُفْلحُونَ»(اعراف:69) و به یاد آورید هنگامى را که خداوند، شما را پس از قوم نوح جانشینان آنها قرارداد و شمارا در آفرینش توانایى افزود؛ پس نعمتهای خدا را به یادآورید؛ باشد که رستگار شوید.
«وما رَمَیتَ اذ رَمَیتَ ولـکنَّ اللّهَ رَمى»(انفال:17) و این تو نبودی (ای پیامبر که سنگ بهصورت آنها) پرتاب کردی بلکه خدا پرتاب کرد.
«وَأَعدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ منْ قُوَّةٍ وَ منْ ر باط الْخَیْل تُرْهبُونَ به عَدُوَّ اللَّه وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ منْ دُونهمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ»(انفال:60) و براى (آمادگى و مقابله) با دشمنان، هرچه میتوانید از نیرو و از اسبان سوارى فراهم کنید تا دشمن خدا و دشمن خودتان و نیز (دشمنانى) غیر از اینان را که شما آنان را نمیشناسید، ولى خداوند آنها را میشناسد، به وسیله آن بترسانید.
«کَالَّذینَ منْ قَبْلکُمْ کانُوا أَشَدَّ منْکُمْ قُوَّة وَأَکْثَرَ أَمْوالًا وَ أَوْالداً فَاسْتَمْتَعُوا بخَلاقهمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بخَلاقکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذینَ منْ قَبْلکُمْ بخَلاقهم»(توبه:69) (حال منافقان) همچون کسانى است که پیش از شما بودند، آنان نیرومندتر از شما و ثروتمندتر و صاحب فرزندان بیشترى بودند؛ پس آنان از نصیبشان بهرهمند شدند، شما نیز همانگونه که پیشینیان شما متمتّع شدند، بهره خود را بردید.
«وَ یا قَوْم اسْتَغْفرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إ لَیْه یُرْسل السَّماءَ عَلَیْکُمْ مدْراراً وَ یَزدْکُمْ قُوَّةً إ لى قُوَّتکُمْ وَ لَا تَتَوَلَوا مُجرمینَ»(هود:52) اى قوم من! از خدا به خاطر گناهانتان طلب بخششکنید؛ سپس، توبه کنید و بهسوی او بازگردید. اگر شما چنین کنید، به آسمان فرمان میدهد قطرههاى حیاتبخش باران را بر شما پیدرپی فرو فرستد و نیرویى بر نیروى شما میافزاید و گنهکارانه روی (از حق) برنتابید.
«اذ قَالوا لَیُوسُفُ وَ اَخُوهُ اَحَبُ الَی اَبینَا منَا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ»(یوسف:8) هنگامیکه (برادران) گفتند: یوسف و برادرش نزد پدر از ما محبوبترند؛ درحالیکه ما مردان نیرومندی هستیم. «أَرْسلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إ نَّا لَهُ لَحافظُونَ»(یوسف:12) او را فردا با ما بفرست تا (در صحرا) بگردد و بازى کند و قطعاً ما نگهبانان (خوبى) براى او خواهیم بود.
«قالُوا لَئنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إنَّا إذاً لَخاسرُونَ»(یوسف:14) (فرزندان یعقوب) گفتند: اگر گرگ او را بخورد، باآنکه ما گروهى قوى هستیم، درآنصورت ما زیانکار (و بیکفایت) خواهیم بود.
«قالُوا یا أَبانا إنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبقُ وَ تَرَکْنا یُوسُفَ عنْدَ مَتاعنا»(یوسف:17) گفتند: اى پدر! ما رفتیم که مسابقه دهیم و یوسف را نزد وسایل خود (تنها) گذاشتیم.
«إنَّا مَکَّنَّا لَهُ فیالْأَرْض وَ آتَیْناهُ منْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً»(کهف:84) همانا ما در زمین به او (ذوالقرنین) قدرت دادیم و از هر چیزى وسیلهاى به او عطا کردیم.
«الَّذینَ إنْ مَکَّنَّاهُمْ فیالْأَرْض أَقامُوا الصَّالةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بالْمَعْرُوف وَ نَهَوْا عَن الْمُنْکَر»(حج:41) کسانى که اگر آنان را در زمین به قدرت رسانیم، نماز برپا میدارند و زکات میدهند و به خوبیها دعوت میکنند و از بدیها بازمیدارند.
«قالَتْ إحْداهُما یا أَبَت اسْتَأْجرْهُ إنَّ خَیْرَ مَن اسْتَأْجَرْتَ الْقَویُّ الْأَمینُ»(قصص:26) یکى از آن دو (دختر) گفت: اى پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسى که (میتوانى) استخدام کنى، شخص توانا و امین است.
از منظر قرآن کریم تحرک و فعالیت بدنی از ضروریات زندگی بشر و لازمه رشد و سلامتی است؛ زیرا انسان از زمانی که قدرت فعالیت و تحرک پیدا میکند، با هدایت تکوینی که خدا در نهاد او قرار داده است حرکت و دست وپازدن را آغاز میکند و تا پایان عمر هرچه تحرک و فعالیت منظم داشته باشد، از رشد و سلامتی بهتر نیز برخوردار خواهد بود و هرچه فعالیت او کمتر شود، به همان اندازه رشد و سلامتیاش درمعرض آسیب قرار خواهد گرفت. در اسلام تربیت بدنی و تقویت قوای جسمانی به تنهایی ارزش نیست؛ بلکه تقویت جسم باید درجهت کمک به خود و دیگران، انجام تکالیف الهی و درنهایت، رسیدن به کمال و سعادت اخروی باشد.
- ساحت های تربیت روحی و روانی
1-2. ساحت تربیت معنوی در قرآن
تربیت معنوی؛ تربیتی خدا گرا، خدامحور و اصلاح کنندة رابطة انسان با آفریدگار است. ویژگـی بـارز چنـین رویکـردی تقویت بنیانهای اعتقادی و عرفانی (شناخت و معرفت خدا) و روح عبودیت و بندگی است. درواقع، تربیت معنوی برای این است که انسان روابط خود را با خدا، جهان، زندگی دنیا و آخرت شکل دهد و طبق همان صورتیکـه فلسـفة کلـی و جامع اسلامی از خالق، انسان، جهان و زندگی دنیا و آخرت تعیین کرده است، گام بردارد. بـراین اسـاس، وقتـی در پرتـو تربیت معنوی، رابطة انسان نسبت به معبود خود، در مسیر درست قرار گرفت و زندگی او رنگ و بوی الهی یافت، تربیت واقعی صورت گرفته و انسان گامهای بلندی برداشته است.
تعریف تربیت معنوی
در تعریـف «تربیـت معنـوی» میتـوان گفـت: «تربیـت معنوی» عبارت است از: پروراندن و رشد دادن معنویت فطری متربی تا رسـیدن وی بـه مـرز ایمـان و دیدن باطن و ماورای ظاهر دنیا و رهایی از تعلقات مادی و ایجاد حال و شور و جاذبة قوی و شدید و در عین حال، منطقی و صحیح برای حرکت به سوی خدای یگانه و قرارگرفتن تحت ولایت نورانی او.
این تعریف ریشه در آیات قرآن دارد، خدای تعـالی در قـرآن فرمـوده اسـت: «اللَّـهُ وَلِـیُّ الَّـذینَ آمَنُـوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»(بقـره:257) خداونـد، ولـی و سرپرسـت کسـانی اسـت کـه ایمـان آوردهاند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ... یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» (نور:35) خداوند نور آسمانهـا و زمـین است... خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت میکند، تربیت معنوی همان تربیتی است که موانع بهره بردن از نور الهی را از وجـود انسـان پـاک و راه اتصال به منبع نور را هموار میکند؛ زیرا انسان از همان آغاز خلقت، دارای نوری فطری است که نوری است اجمالی؛ اگر مراقب او باشند ترقی میکند و تفصیل میپذیرد (طباطبایی، ج 2، 1417 ق:346)
قرآن دو نوع زندگی را در یک آیه معرفی میکند: «أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِـی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (انعام: 122) آیـا کسى که مرده بود و ما زندهاش کردیم و براى او نورى قرار دادیم که بـه وسـیلة آن در میـان مـردم راه میرود، مانند کسى است که در تاریکیها قرار دارد و از آن بیرون آمدنى نیست؟ اینگونه بـراى کـافران زینت داده شده است آنچه را انجام میدهند. یکی زندگی در نور دارد و دیگری در ظلمت؛ یکی ماندن در ظلمت خاک و دیگری رهـا در نـور افلاک. این حیات نورانی، همان حیات معنوی است. مطالعه همین آیه، یکه حقیقت عینـی را بـرای مـا ترسیم میکند، نیاز ضروری بشر به تربیت معنوی را اثبات مینماید.
هدف از این ساحت تربیت رسیدن به معنویت و رشـد معنوی است. «مَایرِیدُ اللّهُ لِیجْعَلَ عَلَیکُم مِنْ حَرَجٍ وَلَـکِن یرِیدُ لِیطَهَّـرَکُمْ وَلِیـٌتِمَّ نِعْمَتَـهُ عَلَـیکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (مائده:6) خداوند نمیخواهد مشکلى براى شما ایجاد کند، بلکـه مـیخواهـد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام کند؛ شاید شکر او را بجا آور دی. از این آیـه فهمیـده میشود که تطهیر نفوس از اهداف تشریع دین و نزول کتاب و مطلوب و متعلـق اراده خداونـد است. همین تطهیر نفس مهمترین بخش تربیت معنوی اسـت؛ زیـرا نفـس پـاک و طـاهر دنبـال معنویت الهی است که خود از خداست. همچنین قرآن در بیان هدف بعثت پیامبر (ص) میفرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُـوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلال مُبین»(جمعه:2) اوست خدایی که در میان مردمی بیکتاب پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخوانـد و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد، اگرچه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند. بنابراین تزکیه، که رابطه معنایی نزدیکی بـا تطهیـر دارد، از اهـداف اساسـی و اولیـه تربیـت معنوی است که بسیار مهم هست. برای تحقق این مرحله، خداوند تمام افراد بشر را به بـالاترین مراتب تقوا دعوت نموده است: «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» (آلعمران:102) ولی حق تقوا، که کمـال و نهایت درجة آن است، جز در افرادی معدود حاصل نمیشود. البته کمال طهارت نفـس، مثـل همة کمالات دیگر، مراتبی دارد که به نهایت آن جز افراد معدود نخواهنـد رسـید؛ یعنـی «یریـد ِ لِیطَهَّرَکُمْ » (احزاب:33) و هدفگذاری طهارت نفس را از جانب خدا نشان میدهد، ولـی بشـر همراهی کامل نمیکند تا به مقصـد نهـایی برسـد (طباطبـایی، 1417 ق، ج 3:58) بـه همـین سبب، کمال طهارت فقط برای رسول خدا (ص) و اهلبیت او حاصل میشود؛ زیرا آنـان در مسـیر هدف الهی قرار دارند، همراهی کامل نموده، حق تقوا را رعایت نموده و خداوند نیز اراده کـرده است همه پلیدیها را از وجود آنان دور و کمال طهارت را به آنان عنایت کند. شرط کافی برای تحقق هدف نهایی در تربیت معنوی تربیت و رسیدن به اهداف آن، علاوه بر عوامل و شرایط ظاهری، منوط به مشیت خداوند نیـز هسـت. رسیدن به مقامات الهی بدون اذن واگذارکننده آن مقامات ممکن نیست.
بـر ایـن مبنـا، اسـتاد تربیـت و عارف سالک نباید فکر کند اگر شاگردی را سالها تعلیم داد و معارف الهی را به او آموخت، او نیز یک مرد اهل معنا شده است! گاه فردی سالها در یکرشته درس میخواند و مراتب ظاهری علمی را طی میکنـد، امـا فکـر و قلبش جای دیگری است و به عللی، ناخواسته در این مسیر قرارگرفته اسـت. وی هیچگاه بـه هـدف نهایی از تحصیل در آن رشته نخواهد رسید و آنچه باید بشود، نخواهد شد. این مثال برای عـالم ظـاهر است. عالم واقع و باطن، که عالم معنویت است، نیز چنین است. تلاشهای معنوی یک متربی وقتی از سوی خدا تأیید و حمایت میشود که دل متربی فقط درگرو عالم ربوبی باشد و ذکرش چیـز دیگـری نباشد.
تا زمانی که انسان، مقصد عالی و نهایی خود را در نظر نگیرد و به آخـرت و بهشـت و دوزخ نیندیشـد و فرجام اعمال و گفتارهای خود را فراموش کند، قابلیت هدایتگری و تربیت واقعی نخواهد داشـت. امـا در تربیت معنوی، به این نیاز انسان پاسخ درستی داده میشود و رفتارها و پندارهای او در جهت کسب توشه برای سفر بزرگتر نهادینه میگردد. درواقع، زمانیکـه رابطه انسـان بـا خـود اصـلاح گردیـد و خودشناسی واقعی صورت گرفت، در جایگاه و منزلت خود قرار میگیـرد و مسـیر درسـت و الهـی را انتخاب میکند. این روند در سایه تربیت معنوی که تربیت پیامبرانه است صورت مـیگیـرد و راهـی روشن برای اصلاح کاستیها و معایب جوامع است. ازاینرو، تربیتی که برپایة تعالیم درستدینی صورت گیرد و سمتوسوی الهـی و متعـالی داشته باشد، بهیقین تأثیرگذار و نقشآفرین خواهد بود؛ زیرا چنین تربیتی با لطف و توجـه خـاص غیبی همراه است و دست عنایت خدا شامل آن میشود. بـه همـین سـبب، تربیـت معنـوی تربیـت خدایی است؛ یعنی نیت تربیتکنندگان خدایی و هدف و جهت آن در جهـت تقـرب بـه خـدا و تحقق اراده اوست. براین اساس، وقتی در پرتو تربیت معنوی، رابطه انسان نسبت به معبود خود، در مسیر درست قرار گرفت و زندگی او رنگ و بوی الهی یافت، تربیت واقعی صورت گرفته و انسان گامهای بلندی برداشته است. امام خمینی (ر) به این نکته مهم اشارهکرده، میفرماید: لطفی است از جانب خدای تبارکوتعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود و تربیـت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که چیزهایی که رابطه بوده است مابین آن عالم و این عـالم، چیزهایی که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم (امام خمینی، 1370، ج 2: 228)
2-2. ساحت تربیت عبادی در قرآن
یکی از ساحتهایی که قرآن کریم، انسان را در آن بُعد تربیت میکند و رشد میدهد، بُعد تربیت عبادی است تا آنجا که آیات توحیدی قرآن، بیشتر در عبادت و اطاعت (یکتاپرستی) تکیه دارد. اینکه انسان موجودی یکتاپرست باشد و روح عبودیت، بندگی و اطاعتپذیری از خالق هستی داشته باشد آنهم عبودیتی خالص و بیریا که هدف خلقت (ذاریات/56) نیز هست، اصالت عبادت و وسیله بودن آن برای رشد و تعالی انسان را مبرهن میسازد. عبادت در لغت
عبادت از ریشه «عَبَدَ» و به معنای غایت و نهایت تذلّل است و از واژه عبودیت به معنای اظهار تذلّل و خواری، بلیغتر است و تنها کسی که مستحق عبادت است، موجودی است که درنهایت و غایت بزرگی و کمال قرار داشته باشد و آن موجود جز ذات باریتعالی نیست (راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، بیتا: 542).
تربیت عبادی
با توجه به معنای لغوی این دو کلمه که بیان شد، «تربیت عبادی» به معنای ایجاد تدریجی و گامبهگام روح عبادت و بندگی و حالت تذلّل و خواری نسبت به پروردگار عالم در انسانهاست تا مرحله رساندن آنها به حدّ نهایی و کمالِ مقام عبودیت.
اگر انسان در مسیر عبادی و بندگی خدا بهطور صحیح و نظاممند گام نهد و آن را تداوم بخشد، به اهداف والایی دست مییابد. برخی از این اهداف، اهداف ابتدایی، برخی میانی و برخی نهایی است. مهمترین و اساسیترین هدف رساندن آنها به مقام والای قرب و لقای الهی است. آیاتی به این هدف اشاره دارند:
«فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» (کهف:110)؛ و هر کس همواره به ملاقات پروردگارش امید دارد، باید کار شایستهاى انجام دهد و هیچکس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.
«إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ» (اعراف:206)؛ بهراستی، کسانى که نزد پروردگار تواَند، از پرستش او تکبّر نمیورزند و او را به پاکى میستایند و فقط براى او سجده (و فروتنى) میکنند.
علامه طباطبایی ذیل این آیه مینویسد: «و از آیه ظاهر میشود که قرب به خدا تنها بهوسیله یاد و ذکر او حاصل میشود و بهوسیله ذکر است که حجابهای حائل میان او و بندهاش برطرف میگردد...» (طباطبایی، المیزان، 1402: 8/501).
مرحوم امام نیز به این نکته اشاره نموده و هدف اصلی تربیت را لقاءالله معرفی کردهاند: «هدف اصلی تربیت، خودسازی و تهذیب نفس است واصلی بودن آن بدان خاطر است که از این راه میتوان به حضور راه یافت و به لقاءالله نائل آمد» (امام خمینی، سرّ الصلوة، بیتا:20)
آثار تربیت عبادی
- دستیابی به طهارت معنوی و باطنی و اتمام نعمت
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ... ما یُریدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (مائده:6)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامیکه براى نماز برمیخیزید... خدا نمیخواهد بر شما هیچ تنگ بگیرد ولیکن میخواهد شمارا پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید تا شاید شما سپاسگزارى کنید.
- یاد خدا و دوری از غفلت
«...فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری» (طه/14)؛ هیچ معبودى جز من نیست. پس مرا بپرست و نماز را براى یاد من به پا دار.
- رسیدن به مقام نهایی عبودیت حقیقی از طریق عبادت خداوند (تسبیح و تقدیس الهی)
«وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56)؛ «و جن و انسان را جز براى پرستش [خود] نیافریدم»«... وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» (بقره/30)؛ «... درحالیکه ما به ستایش تو تنزیه میگوییم و تو را پاک میشماریم!...». ملائکه در این آیه به هدف آفرینش اشاره نمودهاند؛ بدین بیان که به خداوند میگویند: تو میخواهی موجودی را خلق کنی تا به حمد و ستایش تو بپردازد.
- برخورداری از هدایت الهی
«قُلْ إِنِّی نُهیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ» (انعام/56)؛ «بگو: بهراستی من منع شدهام که کسانى را که غیر از خدا میخوانید، بپرستم!» بگو: «از هوسهاى شما پیروى نمیکنم که در این صورت حتماً گمراه شدهام و من از هدایت یافتگان نیستم!». مفهوم این آیه به این نکته اشاره دارد که عبادت خدا و تبعیت و اطاعت از فرمانها او موجب هدایت و دوری از ضلالت و گمراهی میگردد.
- رستگار شدن انسان از طریق عبادت و بندگی خدا
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (حج/77)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! رکوع کنید و سجده نمایید و پروردگارتان را پرستش کنید و کار نیک انجام دهید، باشد که شما رستگار (و پیروز) شوید.
- اطمینان و آرامش قلبی و روحی
«... أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28)؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد. عبادت و نماز برای یاد خداست و با توجه به این آیه، یاد خدا موجب اطمینان و آرامش انسان میگردد.
- دوری انسان از فحشاء و منکرات
«... وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45)؛ بخوان (و پیروى کن) و نماز را برپا دار؛ (چرا) که نماز از (کارهاى) زشت و ناپسند بازمیدارد. «کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ» (یوسف/24)؛ علامه طباطبایی در بیان این آیه میفرماید:... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا... در مقام تعلیل جملة «لنصرف» است و معنایش این میشود که ما با یوسف این چنین معامله کردیم (فحشاء و بدی را از او دور ساختیم) به سبب اینکه او از بندگان مخلص ما بود (طباطبایی، المیزان، 11/175).
- بهرهمندی از علم ناب الهی
«...وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ...» (بقره/282)؛ «... و خودتان را از [عذاب] خدا حفظ کنید و خدا به شما آموزش میدهد...»
با توجه به اینکه عبادت به معنای تذّلل و فرمانبرداری از دستورات خداوند است و فرمانبرداری و حالت تذلّل و کرنش در برابر عظمت ذات اقدس الهی انسان را به درجة تقوی و پرهیزکاری نائل میسازد، میتوان نتیجه گرفت که بهترین نوع عبادت، تقوی و پرهیزکاری است که اثر آن بهرمند شدن از علم ناب الهی میباشد.
- ساحت های تربیت اجتماعی و فرهنگی در قرآن و روایات
1-3. ساحت تربیت خانوادگی درقرآن و روایات
خانواده اساسی ترین رکن شکل گیری شخصیت آدمی است و با کمک آن می توان آینده ای روشن را ترسیم نمود و در همین راستا تربیت خانوادگی نقش عمدهی خود را به وضوح نشان میدهد.
اگر پدران و مادران در مورد این وظایف و حقوق اعمال شده متوجه مسئولیت بزرگ خود باشند در خانواده، محیط مساعدی برای تربیت صحیح فراهم کنند و در ارتباط صمیمی با فرزندان از جمله کودکان، گفتاری پاک و رفتاری پسندیده از خود ارائه دهند و قدم به قدم برنامه های تربیتی را اعمال نمایند، می توانند فرزندانی از هر جهت شایسته و لایق تربیت کنند و از این راه اوامر الهی را اجرا نموده و همچنین وظیفه خود را نسبت به فرزند و جامعه انجام دهند.
خانواده از منظر قرآن
والدین نخستین کسانی هستند که کودک از آنها منشاء میگیرد و با آنها در تماس است و عالی ترین نقش را در زمینه پرورش و رشد شخصیت او ایفا می کنند و خود از یک سو عامل وراثتند و از سوی دیگر عامل محیطی.
قرآن و روایات نیز علاوه بر اشاره و تاکید بر این دو عامل نقش عامل سومی را نیز گوشزد کرده اند و آن فطرت است؛ قرآن کریم به تاثیر وراثت در تربیت اشاره میکند آنگاه که از زبان حضرت نوح می فرماید: «و قال نوحٌ ربّ لا تذر علی الارض من الکافرین دیاراً انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجراً کفارً» و نوح گفت پروردگارا هیچکس از کافران را بر روی زمین مگذار، چرا که اگر تو آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز پلید کار ناسپاس نزایند... (نوح ۲۷/۲۶)
در اینجا توجه به این نکته لازم است که آیه تنها وراثت را مطرح نمیکند، بلکه محیط و وراثت را مطرح میکند و مقصود ما این است که بگوئیم وراثت نیز نقش مهمی، دست کم بهاندازه محیط خواهد داشت. حضرت نوح به خدا عرض میکند خدایا اگر این کافران را باقی گذاری، اولاً بندگانت را گمراه میکنند و ثانیاً جز نسلی کافر و فاجر را به بار نخواهند آورد. این محصولی از محیط و وراثت است زیرا لفظ یلدوا را نمیتوان بهطور کامل از ولادت منصرف دانست نهایت اینکه بگوئیم محصول وراثت و محیط آنها چیزی جز کافر و فاجر نخواهد بود زیرا قوم نوح نسل در نسل کافر بوده و نور فطرت در آنها به خاموشی گرائیده است بهگونهای که دیگر امیدی به هدایت و اصلاح آنها نخواهد بود.
برخی از وظایف خانواده در تربیت فرزندان از منظر قرآن و روایات
- ادبآموزی
ادبآموزی و تربیتپذیری در نظر اولیاء گرامی اسلام از وظایف قطعی انسان و از ضروریترین ارکان سعادت بشر است. پدران و مادران ما در تربیت صحیح فرزندان بزرگترین دین دینی و انسانی خویش را ادا میکنند و مهمترین وظیفه اسلامی خود را نسبت به آنان انجام میدهند. در مکتب آسمانی اسلام خدمتی از ناحیهی پدران و مادران، دربارهی فرزندان، شریفتر و عالیتر از تربیت صحیح آنان نیست و در این میان ادب فرزند و اهمیتی که دین مبین اسلام بر آن داشته است بسیار چشمگیر است.
انسان دارای حب ذات است و هر انسانی خود را دوست میدارد و در جهت حفظ حرمت خود میکوشد و از موقعیتی که در آن احساس بیحرمتی کند، پرهیزکرده به مقابله با آن میپردازد در شیوههای تکریم معصومان (ع) نیز روش و انواع تکریم و آثار آن بر رفتار و شخصیت کودکان، نشان از اهمیت آن دارد که کودک و بزرگسال باهم مساوی و از کرامت لازم برخوردارند و ازاینرو باید از احترام لازم نیز برخوردار باشند لذا در اسلام حتی جنینی که در رحم مادر است و هنوز دیده به جهان نگشوده از سهمالارث برخوردار است قرآن کریم میفرماید: ان اکرمکم عندالله اتقکم، همانا گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شما است. (حجرات /۱۳)
کسب تقوا با توجه به حصری که در آیه وجود دارد تنها ملاک برتری و کرامت است، اما کودکان هنوز اقتضای کسب تقوا را ندارند، پسدست کم در کرامت اولیه با بزرگسالان مساویاند از سوی دیگر کودکان بر فطرت الهی آفریدهشدهاند و اگرچه که هنوز به فضایل مزین نشده به جنایت و پلیدی هم آلوده نشده است پسازاین حیث هم دارای تکریماند.
- آموزش نماز
درست است که پسر بعد از ۱۵ سال و دختر بعد از ۹ سال به تکلیف میرسند و قبل از آن تکلیفی ندارند اما انجام تکالیف دینی را نمیتوان تا سن بلوغ تأخیر انداخت باید انسان از کودکی به انجام عبادات و تکالیف دینی عادت کند. کودکی که در یک خانواده دیندار زندگی میکند غالباً از سن سهسالگی پارهای از مراسم دینی را از پدر و مادر تقلید مینماید مانند آنها مهر میگذارد، سجده میکند برخی کلمات مانند اللهاکبر را به زبان میگوید و با نگاه به اطرافیان خود مراسم عبادی را میآموزند که ازجمله آنها نماز است. درآیات قرآنی نیز توجه به این امر بهوضوح مشخص است «وامر اهلک بالصلوه و اصطبر علیها لاتسئلک رزقاً» و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر ایشان شکیبا باش ما از تو جویای روزی نیستیم. (طه/۱۳۲)
ظاهر اهل در اینجا خاندان پیامبر (ص) و بهصورت کلی است ولی ازآنجاکه این سوره در مکه نازلشده و در آن زمان مصداق اهل خدیجه و علی (ع) بودند و ممکن است برخی دیگر از نزدیکان پیامبر را نیز شامل شود ولی باگذشت زمان دامنه خاندان پیامبر (ص) گسترده شده، سپس اضافه میکند اگر دستور به نماز به تو و خاندانت دادهشده است منافع و برکاتش تنها متوجه خود شماست ما از تو روزی نمیخواهیم بلکه به تو روزی میدهیم.
لقمان حکیم به فرزندش میگوید: «یا بنی اقم الصلوه و امر اهلک بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور» نماز را به پا دار، مردم را به کارهای نیک دعوت نما آنان را از کارهای بد بازدار و در برابر مصائب شکیبا و بردبار باش. اینها از کارهای بزرگ و شایسته است. (لقمان/۱۷)
یاد خدا بسیاری از فضائل را در انسان زنده میکند و ریشهی واقعی بسیاری از روشهای اخلاقی و تربیتی است و امر به آن درآیات دیگری نیز بیانشده آنجا که حضرت اسماعیل را معرفی میکند و میفرماید: «و کان یامر اهله بالصلوه و الزکوه» یعنی اسماعیل به فرزندان خود نماز و زکات را توصیه می نمود. (مریم/۵۵)
پدران و مادران نمونه در قرآن
قرآن مجید نمونههای بسیار آموزنده از پدران و مادران خودساخته به ما معرفی میکند؛ مردم مسلمان باید با توجه به این نمونهها و الگوها به فکر خودسازی باشند تا بتوانند با عبور از نردبان تکامل به هدف والای آفرینش دست یابند.
یک پدر نمونه در قرآن، لقمان حکیم است که سورهای به خود اختصاص داده در این سوره لقمان به فرزند خود درس توحید میدهد و او را از شرک در همه ابعادش بر حذر میدارد؛ زیرا شرک ظلمی بزرگ است. به او میفهماند که در این جهان هیچچیز حتی اگر بهاندازهی دانهی خردلی باشد گم نمیشود و اصولاً گمشدن مصداقی ندارد. نماز و امربهمعروف و نهی از منکر و صبر و شکیبایی از چیزهایی است که پدری مهربان و خودساخته از فرزند میخواهد و او را از تکبر، خودپسندی و فخر و مباهات منع میکند. میانهروی در راه رفتن و فرو پوشیدن صدا را به او توصیه میکند البته همه اینها با توجه به این است که پدر و مادر برای فرزند واعظ خوبی نیستند بلکه الهامبخش خوبی هستند. همچنان که فرزند نیز برای آنها شنوندهی خوبی نیست؟ بلکه الهامگیرنده خوبی است.
لقمان در نقش پدری و مدیریت و سرپرستی خانه و خانواده، انسانی نمونه بود. به همین دلیل قرآن شریف ضمن معرفی او بهعنوان پدر نمونه و ترسیم اندرزهای جامع و کامل و انسانساز او به همهی پدران این درس انسانساز و جامعه پرداز را میدهد که باید افزون بر رسیدگی به مسائل اقتصادی خانه و خانواده به بعد فرهنگی و فکری و اخلاقی و عقیدتی و انسانی خانه و خانواده اندیشید و در هر شبانهروز فرصتی شایسته را برای فرزندان خویش بهویژه نوجوانان و جوانان در نظر گرفت و با آنان نشست و در گوش جان آنان درس توحید و تقوا، رعایت حقوق و حرمت دیگران، درس معاد و شناخت جهان پس از مرگ و ادب و زندگی را زمزمه کرد.
پدر نمونه دیگر، ابراهیم خلیلالله است که فرزند شیرخوار خود را با مادرش درجایی که بعد کعبه و قبلهگاه نیایشگران میشود، اسکان میدهد و بعد با همکاری او پایههای کعبه را استوار میدارد و آنچنان خود را بر مسند پدری موفق و کامیاب مینگرد که میگوید: «الحمدالله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحاق»، ستایش خدای را که باوجود سالخوردگی، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. (ابراهیم/۳۹)
حضرت نوح نیز پدری نمونه است، منتها بدون اینکه قصور یا تقصیری از او سرزده باشد، گرفتار فرزندی ناخلف میشود و هر چه اصرار میورزد که او را سوار کشتی کند و در جبههی اهل ایمانش جای دهد، موفق نمیشود؛ زیرا پسر، راه پدر را نپذیرفته و بر ضلالت روی آورده است به همین جهت هنگامیکه به درگاه خدا مینالد که او از خانوادهی من است پاسخ میشنود «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلا تسالن ما لیس لک به علم» او از افراد خانواده تو که وعدهی نجاتش دادیم نیست، مبادا چیزی از من سوال کنی که به آن علم نداری (هود/۴۶)
یک پدر نمونهی دیگر حضرت زکریاست که به وجود فرزندی معصوم و شهیدی چون یحیی سرفراز است. یحیی در دوران کودکی به تائید الهی دل پرنورش سرشار از حکمت است و قرآن او را بهعنوان پسری نیکوکار به والدین پرهیزگار و دور از ستمگری و عصیان میستاید و به او سلام میکند. (مریم آیات ۵-۱)
باز قرآن مجید از پدران نمونهی دیگر همچون یعقوب پیامبر (در سوره یوسف) و عمران و مرد صالحی که دو کودک یتیم از او به یادگار مانده بود (در سوره کهف) یادکرده است.
مادران نمونه نیز در قرآن مجید بسیارند. یکی از آنها مادر مریم است که در بحث اصالت و شرافت خانوادگی اوصافی دارد و نیز مادران موسی و یحیی و مادران اسماعیل و اسحاق، همه از مادران نمونهاند.
اگر پدران و مادران جامعه امروز و آینده بتوانند و بخواهند راه این بزرگمردان وزنان را بپیمایند میتوانند خود و اهل خود را به قله رفیع سعادت برسانند. قرآن کریم با ذکر پدران و مادران نمونه و ترسیم اندرزهای جامع و کامل و انسانساز آنها به همهی پدران و مادران درس انسانساز و جامعه پرداز میدهد.
2-3. ساحت تربیت سیاسی در قرآن و روایات
یکی از مباحث نوپا و میانرشتهای که امروزه ذهن برخی از محققان و سیاسیون را به خود مشغول داشته، مسئله تربیت سیاسی است. تربیت سیاسی، مهمترین نوع تربیت است که در تحقق اهداف مادی و معنوی جامعه نقش اساسی دارد. یکی از مشکلات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، غفلت از جامعهپذیری و گسست نسلهای مختلف با آموزهها و هنجارهای سیاسی و شکاف میان کارگزاران نظام با بخشی از جامعه (بهخصوص نوجوانان و جوانان) است. عدم توجه به این امر باعث افزایش بیاعتنایی جوانان نسبت به سرنوشت کشور و آسیبپذیری آنان در برابر تبلیغات ناصحیح دشمنان میشود. پرسش مهم این است که آیا تربیت سیاسی جوانان بهطور عام یا خاص در راستای تحقق آرمانهای انقلابی صورت گرفته است؟ آیا الگو برنامهای برای تربیت سیاسی افراد در آموزشوپرورش صورت گرفته است؟ بیشک یکى از مسائل مهم نظامهای سیاسى که بهطور فزایندهاى موردتوجه قرارگرفته، مسئله تربیت سیاسى است؛ زیرا تنظیم و ترویج تربیت سیاسى شهروندان در هر نظام سیاسى گامى بهسوی کارآمدى و پیشرفت آن نظام در دنیاى معاصر تلقی میشود.
قرآن کریم مىفرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ»، براین اساس براى درکى صحیح از توسعه جامعه باید به شخصیت افراد جامعه پرداخت. بر طبق آموزههای قرآن انسان زمانى که به دنیا میآید، هیچ نمىداند؛ بلکه داراى فطرت پاک و زمینههای نورانى و ابزار لازم براى تعلیم و تربیت است. «وَاللُّه أَخْرَجَکُم مِّن بطُون أُمَهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمونَ شَیْ اً وَجَعَلَ لَکُم السَمْعَ وَالَأبْصَارَ وَالَأفْئدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» انسان براثر تربیت و تأثیرپذیرى از بیرون، مسیر زندگى خویش را انتخاب مىنماید. خلاصه آنکه شخصیت افراد جامعه را مىسازد و نوع تربیت اجتماعى نیز شخصیت انسان را شکل میدهد. بنا براین؛ تربیت سیاسی یکی از مهمترین نوع تربیت است که در تحقق اهداف مادی و معنوی جامعه نقش اساسی دارد.
اهمیت تربیت سیاسی در قرآن کریم
هر مکتب و نظام سیاسی به انسانهای توانمند فکری و شخصیتهای بزرگ، کارآمد و پر دغدغه نیازمند است تا نظامی کارآمد و بالنده باشد. رفتار آگاهانه و مدبرانه، هنرمندانه، مسئولانه، تحت یک برنامه منسجم، منظم و معقول، راه را برای تحقق آرمانهای آن نظام میگشاید. اسلام نیز بهعنوان برنامه زندگی انسان، دارای نظام سیاسی مستقل براساس آموزههای دینی است. براین اساس برای پیشبرد اهداف خود و هدایت انسانها دارای برنامه تربیتی و اصول رفتار سیاسی است که مؤمنان را بر آن سفارش و تربیت مینماید. قرآن کریم با ذکر ویژگیهای بنیادین فطرت، کرامت، حرّیت و اختیار در انسان، به عنصر تربیت انسان توجه ویژهای نموده و وظیفه مهم انبیای الهی را تربیت و هدایت انسانها معرفی نموده است: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»(جمعه/2) از منظر قرآن کریم انسان موجودی تربیتپذیر، آزاد و مختار است و بهواسطه این ویژگیها، گروهی با اختیار خویش فوق فرشتگان و مسجود ملائک میشوند.(مؤمنون/24؛ اعراف/11) و برخی تا دون حیوان سقوط میکند.(اعراف/179)
از دیدگاه قرآن کریم وقتی به ملت و جامعهای خیر یا شری میرسد که افراد آن جامعه خود خواهان آن نعمت و سعادت یا شر و ضلالت باشند. «انَّ الله لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ (رعد/11) همانا خداوند حال هیچ قومی را تغییر نخواهد داد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند.» و خداوند متعال هیچ نعمت و سعادتی را از هیچ ملت و جامعهای نمیستاند مگر آنکه آنان در حفظ و حراست آن کوتاهی کنند: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»(انفال/53) براساس این سنت الهی، حکومت عدل اسلامی زمانی محقق میشود که مردم خود برای به دست آوردن آن تلاش نمایند و چنین نخواهد بود که خداوند بدون عمل و خواست مردم برای آنان حکومت تشکیل میدهد. بنابراین، حکومت اسلامی هیچگاه بدون خواست و اراده مردم متحقق نمیشود. قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» یعنی مؤمنان واقعی کسانی هستند که گذشته از ایمان به خدا و پیامبر، در مسائل اجتماعی نیز رهبران الهی خود را رها نکنند. (جوادی آملی، ولایتفقیه، 1378، ص 83) اگر انسان و افراد جامعه از تربیت والای اجتماعی و سیاسی برخوردار باشند و شخصیت آنها بنا بر اقتضائات جامعه، متناسب بافرهنگ سیاسی و اجتماعیِ پیشرفت و تعالی شکلگرفته باشد مسیر بالندگی جامعه هموار خواهد بود و زمینههای لازم برای تحقق وعدههای خداوند مهیا خواهد شد.
تربیت سیاستی در قرآن
قرآن کریم پیامبران الهی را شایسته حکومت و ولایت میداند و اطاعت از رهبران الهی لازم است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء ۵۹) ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید و نهایتاً امر حاکمیت و رهبری را به رسول خدا و صاحبان امر ولایت که جانشینان آن حضرتاند، میسپارد و مؤمنان را به پیروی از آنها ملزم میکند. و رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و جانشینان آن حضرت دارای سهشان بودند: یکی اینکه امام و پیشوا و مرجع دینی مردم هستند، ازاینرو سخن و عملشان حجت است.
«وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا و اتقوا الله ان الله شدید العقاب»(حشر/7) و آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و از آنچه نهی کرده خودداری کنید.
این آیه با قطعنظر از سیاق، مفهومی عمومی دارد که شامل تمام اوامر و نواهی رسول خدا (ص) میشود؛ و مسلمانان را از مخالفت با رسول خدا (ص) بر حذر میدارد و میفرماید: از خدا بترسید، همانا او شدید العقاب است و مخالف و معاند را بهسختی عقوبت میکند. دیگر اینکه ولایت قضایی داشتند، یعنی حکمشان در اختلافات حقوقی و مخاصمات فصل الخطاب بوده است «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء/65) پس به پروردگارت سوگند، اینها ایمان نمیآورند، مگر وقتیکه تو را در مشاجراتی که بین آنها پیش میآید حاکم قرار دهند و در دل خود از هر حکمی که راندی احساس آزردگی نکنند و در برابر حکم تو کاملاً تسلیم باشند. در این آیه خداوند برای اثبات اینکه مبدأ حاکمیت تنها خداست و هیچ حاکمی جز آنکه خدا تعیین نموده و هیچ حکمی جز شریعتی که خدا آن را وضع کرده وجود ندارد، به ذات مقدس خود سوگند میخورد و صفت ایمان را از کسانی که حکم غیر خدا را بپذیرند، نفی میکند، لذا منافقین که خود را مؤمن میدانند، اما محاکمه به نزد طاغوت میبرند، درواقع مؤمن نیستند و ایمان آنها کامل نیست، مگر زمانی که پیامبر (صلیالله علیه و آله) را حاکم خود قرار دهند و باطناً و ظاهراً تسلیم او باشند و از حکم او آزرده نشوند، چون هر کس از حکم پیامبر آزرده شود درواقع از حکم خدا آزرده شده است و شرطیمان به خدا، اطاعت از پیامبر و نافذ دانستن حکم اوست.
تعیین حاکم الهی
«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ. الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا» (مائده/3) امروز کافران از اینکه به دین شما دستبرد زنند و اختلالی رسانند طمع بریدند، پس شما از آنها بیمناک نگشته و از من بترسید{به عقیده امامیه و برخی اهل سنّت روز غدیر خم و خلافت علی (علیهالسلام)} دین شمارا به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین، اسلام است برایتان برگزیدم. شأن نزول: «شیخ طوسی» گوید: از امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت گردیده که این آیه بعد از نصب امام على بن ابىطالب علیهالسلام به امامت در روز بعد از برگشتن از انجام مناسک حج در سال حجة الوداع نازل گردیده است و طاووس بن شهاب و شهر بن حوشب و اکثر مفسرین برآنند که این آیه در عرفه حجةالوداع نازل شد. امام باقر علیهالسلام فرمودند: «ولایت، آخرین فریضه الهى است سپس آیهى «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» را تلاوت فرمودند.
مهمترین روزنهى امید کفّار، مرگ پیامبر بود که با تعیین حضرت على علیهالسلام به رهبرى، آن روزنه بسته شد. الْیَوْمَ یَئِسَ ...اگر دشمن خارجى هم شمارا رها کند، دشمن داخلى وجود دارد که باید با خشیت از خدا به مقابله با او رفت. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» کفّار از دینِ کامل مىترسند، نه از دینى که رهبرش تسلیم، جهادش تعطیل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند.«الْیَوْمَ یَئِسَ ... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ». اگر کفّار از شما مأیوس نشدهاند، چهبسا نقصى از نظر رهبرى در دین شماست. «یَئِسَ ... أَکْمَلْتُ» دین بدون رهبر معصوم، کامل نیست. «أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» قوام مکتب به رهبرى معصوم است و تنها باوجودآن، کفّار مأیوس مىشوند، نه با چیز دیگر. همهى نعمتها بدون رهبرى الهى ناقص است. «الْیَوْمَ ... أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» نصب على علیهالسلام به امامت، اتمام نعمت است، «أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» و رها کردن ولایت او کفران نعمت و ناسپاسى نعمت و عواقب بدى دارد. «فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» ... «رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ»
قرآن برخی پیامبران الهی مثل سلیمان را دارای مُلک و حکومت معرفی میکند. «قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ» (نمل/ ۳۴) بلقیس گفت: پادشاهان چون به دیاری حمله آرند آن کشور را ویران سازند و عزیزترین اشخاص مملکت را ذلیلترین افراد گیرند و رسم و سیاستشان بر این کار خواهد بود.
3-3. ساحت تربیت اقتصادی در قرآن و روایات
یکی از ضربههای دشمنان که میتواند جامعه اسلامی را دچار تزلزل کند، مشکلات اقتصادی است. درواقع، یکی از عناصر و اجزای جامعه که به شکل مستقیم، سکّان هدایت یک جامعه را در دست میگیرد، اقتصاد آن کشور است و هرگونه قدم برداشتن برای اصلاح و بهبود آن میتواند به منزلة گامهایی در جهت تعالی دیگر بخشهای جامعه و رفاه حال عمومی و فعّالیّت اعتلای پایة نظام اسلامی باشد. قرآن کریم افزون بربیان اهمیت و تأکید بر انجام جهاد و رونق اقتصادی، درآیات فراوانی شیوههای عملی بهرهگیری از مواهب طبیعی، عمران و آبادانی زمین و دستیابی به پیشرفت اقتصادی افراد و جوامع را پیش روی آنان نهاده است.
اهمیت اقتصاد در جامعه
یکی از مهمترین عواملی که جامعه انسانی را براساس خود پایدار میدارد، اقتصاد است که خداوند آن را مایة قوام جامعه قرار داده است. نقش ثروت در زندگی فردی و اجتماعی، همچون نقش آب در زندگی جانداران است؛ یعنی همچنان زندگی جانداران بدون آب ممکن نیست و حیات همه موجودات زنده به آن بسته است، در زندگی فردی و اجتماعی نیز حیات افراد به مال و ثروت بستگی دارد و بدون آن، ادامه حیات ممکن نیست. نیز همچنان جریان یافتن خون در بدن، موجب حیات همه به افتهای بدن شده، جسم انسان را شاداب نگه میدارد، جریان داشتن پول، ثروت و مواهب طبیعی در رگهای اجتماع، موجب زنده ماندن همه طبقات اجتماع و شاداب ماندن جامعه انسانی میشود. از همین روی، قرآن کریم ثروت را عامل پایایی و قیام فرد و جامعه میداند: «وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً...»(النّساء/5) اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید... درواقع، از آن روی که مال سبب قیام و استقلال است، آن را بنا بر اطلاق مسبّب بر سبب برای مبالغه به قیام نامیده است (ر.ک؛ حقّی بروسوی، 1421 ق، ج 2، 202).
پس یکی از عناصر و اجزای جامعه که به شکل مستقیم، سکّان هدایت جامعه را در دست میگیرد، اقتصاد آن کشور است و هرگونه قدم برداشتن برای اصلاح و بهبود آن میتواند به منزلة گامهایی در جهت تعالی دیگر بخشهای جامعه و رفاه حال عمومی و فعّالیّت در اعتلای پایة نظام اسلامی باشد. در نظام اقتصاد اسلامی، تأمین رفاه عمومی و زدودن فقر از سطح جامعه و نیز رسیدن به اقتدار و استقلال اقتصادی، مستلزم داشتن اقتصادی شکوفا و در حال رشد است. استقلال اقتصادی و شکوفایی آن را میتوان از آیات قرآن دریافت. از اطلاق برخی آیات و لازمه برخی دیگر، لزوم استقلال و شکوفایی آن فهمیده میشود؛ برای مثال میفرماید: «...وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»(النّساء/141) و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است؛ که غالب فقهای بزرگ اسلام، برای نفی هرگونه سلطه کافران بر مسلمانان بدین آیه استناد کردهاند و مفاد آن را محکم دانستهاند؛ یعنی مسلمانان میباید کاری کنند که کفّار به آنان مسلط نشوند و هر عملی که منتهی به سلطه کفّار شود، نامشروع است و ازجمله راههای سلطه کفّار بر مؤمنین، سلطه اقتصادی است. متأسّفانه در این روزگار سلطه اقتصادی بیگانگان بر مسلمانان تحقّق یافته است و این واقعیت تلخ به دلیل عمل نکردن مسلمانان بهمقتضای ایمان و مهجور گزاردن قرآن هست. مطابق مستفاد این آیه، مؤمنان وظیفهدارند تلاش کنند و خود را از وابستگیها، ازجمله وابستگی اقتصادی، رهایی دهند. در آیه دیگری میخوانیم: «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»(آلعمران/ 139) اگر مؤمن هستید، سُستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید. از این آیه استفاده میشود که از لوازم ایمان، بینیازی اقتصادی از کفّار و خودکفایی مسلمین است؛ زیرا نیاز همیشه ملازم با ذلّت و اسارت است و امّتی که بخواهد عزیز و سربلند زندگی کند، باید خود را از یوغ کفّار آزاد کند. همچنین خداوند میفرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا»(فتح/29) محمّد (ص) فرستادة خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مىبینى، درحالیکه همواره فضل خدا و رضاى او را خواهاناند. نشانه آنها در چهره ایشان از اثر سجده نمایان است. این توصیف آنان در تورات و انجیل هست، همانند کِشتهای که جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و بهقدری نموّ و رشد کرده که کشاورزان را به شگفتى وامىدارد. این براى آن است که کافران را به خشم آورد ( ولى) کسانى از آنها را که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و پاداش بزرگی داده است.
در این آیة مبارک، در توصیف امّت اسلام، با جملة (فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ) روبهرو میشویم. مسلّماً تا چنین هدفی در عملیّات اقتصادی منظور نگردد و مسلمانان خود را از دنبالهروی کردن خلاص نکنند، نه تنها در اقتصاد، پیوسته شکست میخورند، بلکه در اخلاق و فرهنگ که منشأ هر گونه شکست مادّی و معنوی دیگر است، شاهد سقوط قطعی خود خواهند بود. از این رو، مسلمین باید اقتصادی خودکفا و غیر متّکی به غیر داشته باشند (ر.ک؛ موسوی اصفهانی، 1368: 137). درسورة انفال نیز میخوانیم: «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ» (أنفال/60) وهرچه در توان دارید، از نیرو و اسبهای آماده، بسیج کنید تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری را جز ایشان ـ که شما آنان را نمیشناسید و [تنها] خدا آنان را میشناسد ـ بترسانید و هر چیزی در راه خدا خرج کنید، پاداشش به خود شما بازگردانیده میشود و بر شما ستم نخواهد رفت.
«قوّه» در برخی روایات به «شمشیر، سپر و تیر» معنی شده است (ر.ک؛ عیّاشی،1421 ق. ج 2: 204، 1754 و 1755)، ولی «قوّه» کلمة کوچک و پُرمعنایی است و نه تنها وسایل جنگی و سلاحهای مدرن هر عصری را در بر میگیرد، بلکه تمام نیروها و قدرتهایی را که به نوعی از انواع در پیروزی بر دشمن اثر دارد، شامل میشود، اعمّ از نیروهای مادّی و معنوی» (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1374، ج 7: 222).
از قدرتهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... که در مفهوم «قوّه» مندرج هستند و نقش بسیار مؤثّری در پیروزی بر دشمن دارند، نباید غفلت کرد؛ بنابراین، نیروی اقتصادی برای رویارویی با دشمن از اهمیّت بسزایی برخوردار است، بهویژه در جنگهای امروز که قدرت اقتصادی یکی از دو طرف جنگ، در سرنوشت آن نقش بسزایی دارد.
پیشرفت اقتصادی در قرآن
قرآن کریم مجاهدانی را که از مال و جان خود میگذرند، میستاید و از آنان به نیکی یاد میکند. در زیر به صورت خلاصه به چندی از این موارد پرداخته شده است.
با توجّه به اهمیّت جهاد و تلاش اقتصادی، قرآن مأموریّت انسان را در بُعد مادی زندگی، عمارت و آبادانی زمین و در بُعد معنوی، عبادت و عبودیّت دانسته است و انسان را به انجام این مهم تشویق فرموده است، چنانکه میخوانیم: «وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ...»(هود/61) وبه سوى قوم ثمود، برادرشان، صالح را (فرستادیم). گفت: اى قوم من! خدا را پرستش کنید که معبودى جز او براى شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید و آبادى آن را به شما واگذاشت... .
راهکارهای قرآن برای پیشرفت اقتصادی
قرآن کریم افزون بر بیان اهمیّت و تأکید بر انجام جهاد و رونق اقتصادی، در آیات فراوانی شیوههای عملی بهرهگیری از مواهب طبیعی را عمران و آبادانی زمین و دستیابی به پیشرفت اقتصادی افراد و جوامع، پیش روی آنان نهاده است. از جملة این شیوهها میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
استفاده از آبهای گوناگون
«وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ...»(مؤمنون/ 18) و از آسمان، آبى به اندازة معیّن نازل کردیم و آن را در زمین (در جایگاهی ویژه) ساکن نمودیم... «...وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّکُمْ...» (البقره/ 22 و مشابه آن در الأنعام/ 99، الأعراف/ 57 و نوح/ 12 ـ 11) و از آسمان، آبى فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوهها را پرورش داد؛ تا روزى شما باشد... .
باید به این نکته توجّه کرد که باران از عوامل مهمّ تولید است (فاطر/ 9 و غافر/ 13)؛ بنابراین، باید مناطق پُرباران را شناسایی کرد. قطرهقطرة باران روزیی است که خداوند بخشنده برای انسان میفرستد. باید از هدر رفتن آن خودداری کرد و از روشهای جدید آبیاری برای بهرهبرداری بهینه استفاده کرد.
بهرهبرداری از دانههای روغنی
«فَأَنشَأْنَا لَکُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ لَّکُمْ فِیهَا فَوَاکِهُ کَثِیرَةٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَیْنَاءَ تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآکِلِینَ» (مؤمنیون/20 ـ 19) سپس به وسیله آن باغهایى از درختان نخل و انگور براى شما ایجاد کردیم؛ باغهایى که در آن میوههاى بسیار است و از آن میخورید؛ و (نیز) درختى را که از طور سینا مىروید [= درخت زیتون] و از آن روغن و نانخورش براى خورندگان فراهم مىگردد (آفریدیم). از روغن زیتون هم میتوان برای غذا بهره برد و هم از آن انواع داروها را ساخت. این درخت با اقسام مختلف خود معمولاً در سرزمین های اسلامی میروید. با بهرهبرداری از این درخت و تولید انبوه آن میتوان به رونق اقتصادی کشور کمک کرد. در این راستا نیز میتوان برای کاشت و برداشت درخت زیتون برنامهریزی جامع کرد و تولید آن را گسترش داد و از این طریق برای کشور ارزآوری داشته باشیم.
بهرهبرداری از منابع دریایی
در سورة اسراء میخوانیم: «رَّبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ...»(إسراء/ 66) پروردگارتان کسى است که کشتى را در دریا براى شما به حرکت درمىآورد تا از نعمت او بهرهمند شوید... ؛ که مراد از این آیه، راه انداختن کشتیها در دریا بهوسیلة باد و امثال آن است. در سورة نحل نیز میخوانیم: «وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(نّحل/14) و اوست که دریا را مسخّر (شما) ساخت تا از آن، گوشت تازه بخورید و زیورى براى پوشیدن (مانند مروارید) از آن استخراج کنید و کشتیها را مىبینى که سینة دریا را مىشکافند تا شما (به تجارت پردازید و) از فضل خدا بهره گیرید، شاید شکر نعمتهاى او را به جا آورید! بر اساس این آیه، دریاها علاوه بر اینکه یکی از منابع غنی غذایی و پوشاک برای زندگی میباشد، همچنین دارای منابع و معادن بیشماری نیز میباشند؛ بنابراین، مثلاً نباید زبالههای اتمی و صنعتی در دل دریاها رها شوند و برای حفاظت از آن باید برنامهریزی ملّی و بینالمللی طرح و اجرا کرد.
دارو
امروزه دارومیتواند اقتصاد کشور را رونق بخشد و میتوان از آن به عنوان اهرمی استراتژیک استفاده کرد. باید گفت عسل، غذا و داروست و میتوان آن را به شکل انبوه پرورش داد. در سورة نحل آمده است: «...یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ...»(نحل/69) از درون شکم آنها، نوشیدنى با رنگهاى مختلف خارج مىشود که در آن، شفا براى مردم است. در واقع، با استفادة بهینه و روشمند و علمی از داروها و غذاهای سنّتی میتوان از مصرف بیرویة داروهای شیمیایی کاست.
چهارپایان
در اقتصاد بُحرانی، مهمترین درآمدهای انسان میتواند از چهارپایان باشد و گوشت، شیر، پارچه، سوخت و... که قرآن در این باره میفرماید: «وَإِنَّ لَکُمْ فِی الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهِ مِن بَیْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِینَ»(همان/66) و در وجود چهارپایان براى شما (درسهاى) عبرتى است. از درون شکم آنها، از میان غذاهاى هضمشده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مىنوشانیم. هم اکنون میتوان از دامداری برای رشد اقتصادی و خودکفایی در آن بهره برد. پرورش و تولید دام را باید روشمند و با استفاده از غذاهای مجاز دامی گسترش داد و کاری کرد که هم بر کمّیّت و هم بر کیفیّت محصولات دامی افزود تا در راستای صادرات و نیازهای داخلی مفید باشند.
زمین
درجامعههایی که صنعتی نیستند، تنها اتّکای آنها استفاده از زمین است و جز این راهی برای خودکفایی نیست. توجّه به صنعت بدون عنایت به کشاورزی اشتباه بزرگی است. خداوند زمین را برای مردم نهاد: «وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ»(الرّحمن/10) زمین را براى خلایق آفرید. باید همة ویژگیهای مناطق مختلف را شناخت و نهایت استفاده را برد، چراکه خداوند بزرگ زمین را رام و مسخّر انسان نموده است. «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا...»(ملک/15) اوست که زمین را براى شما رام کرد... . امروزه معطّل گذاشتن زمینهای مستعد، به نوعی به هدر دادن سرمایه است که میتوان با برنامهریزی صحیح، در هر زمینی، محصولات مناسب آن زمین را کاشت.
وسعت منابع تولید
بالأخره باید گفت قرآن به گستردگی منابع تولیدعقیده دارد: «وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا...»(ابراهیم/ 34) و از هر چیزى که از او خواستید، به شما داد؛ و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد؛ «وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ...»(الأعراف/10) ما تسلّط و مالکیّت و حکومت بر زمین را براى شما قرار دادیم و انواع وسایل زندگى را براى شما فراهم ساختیم... . پس با توجّه به اینکه همه چیز در زمین هست، باید با مدیریّت صحیح، از منابع موجود استفاده کرد و منابع شناخته نشده را شناسایی کرد و به کار گرفت و این با اهمیّت دادن به رشتههای زمینشناسی، معدن، زیستشناسی و... محقّق میشود.
امام علی (ع) که در بیان و کردار خود مفسّر قرآن کریم است، در عهدنامة ماندگار خود به مالک اشتر، یکی از مأموریّتهای مهمّ حاکمان را عمران و آبادانی زمین معرّفی فرموده است و میفرماید: «... باید توجّه تو به آباد کردن زمین بیش از توجّه به گرفتن خراج باشد، چراکه خراج جز در نتیجة آبادی فراهم نمیآید. هر کس بدون آباد کردن زمین خواستار خراج شود، کشور را خراب و مردم را هلاک کرده است و کار او جز اندکی، راست نخواهد شد. پس اگر از زیادی مالیات (خراج)، یا رسیدن آفات آسمانی، یا قطع شدن آب، یا خراب شدن بذر در نتیجة غرق شدن زمین در زیر آب، یا نابود شدن مادّة غذایی از زمین شکایت کنند، باید چنان بار مردم را سبک کنی که کارشان اصلاح شود و این کار نباید برتو گران افتد؛ زیرا که این اقدام همچون ذخیرهای است که مردم خود آن را با آباد کردن، آراستن و پیراستن سرزمینها بازمیگردانند. علاوه بر این، سپاسگزار تو نیز خواهند شد و خود از اینکه با عدل و داد با مردمان رفتار کردهای، شادمان خواهی بود و به دلیل راحتی که برای ایشان فراهم کردهای و عدل و مهربانی که نسبت به آنان روا داشتهای و (بدین گونه) اعتمادشان را جلب کردهای، میتوانی به حُسن نیّت و خدمت ایشان بیشتر متّکی باشی. بسا که در آینده حادثهای پیش آید که چون در آن به یاری ایشان چشم داشته باشی، با کمال صفای دل، آن را تحمّل کنند و این همه برای عمران و آبادی ضرورت دارد. ویرانی زمین از فقر مردم آن نتیجه میشود و زمانی مردمان، فقیر میشوند که والیان در اندیشة جمع مال و نسبت به باقی ماندن بر سر کار خود بدگمان باشند و از چیزهایی که مایة عبرت گرفتن است، بهرهمند نشوند» (نهجالبلاغه/ ن 53).
سیرة پیشوایان معصوم در انجام فعّالیّتهای اقتصادی
اقتصاد یک جامعه، رمز بقای آن است. همانگونه که قبلاً نیز گفته شد، اقتصاد، متّکی بر تصرّف در طبیعت و هر چیزی است که در آن است و این نتیجه جز با کار به دست نمیآید. پس کار برای اقتصاد همچون ستون برای خانه است؛ یعنی همانگونه که خانه بدون ستون پدید نمیآید، اقتصاد هم بدون کار معنایی ندارد و از این لحاظ، میان اقتصاد فردی و اجتماعی تفاوتی نیست. پس بر آدمی واجب است که پیشه و کاری داشته باشد، بهگونهایکه نیازهای خود و اجتماع را تأمین کند و بر ثروت ملّت خویش بیفزاید و برای همین، خداوند متعال نیروی کار کردن به آدمی داد و به تعبیر امام سجّاد (ع): «رَکَّبَ فِینَا آلاَتَ البَسطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتَ القَبضِ، وَ مَتَّعَنَا بِأَروَاحِ الحَیَاةِ، وَ أَثبَتَ فِینَا جَوَارِحَ الأَعمَالِ: در [پیکر] ما ابزار گشادن و وسایل گرفتن نهاد و ما را از نیروهای حیات بهرهمند ساخت و به ما اندامهایی (دست و پا) برای کار کردن داد» (صحیفة سجّادیه/ 30).
آری، خداوند طبع آدمیان را مشتاق کوشش و تلاش آفرید و به آنان فکر هدایتگر و انگیزنده به کار و عمل بخشید (الفِکرُ مِرآةٌ صَافِیَةٌ: فکر آیینهای روشن است) و زمین و آنچه را که در آن و بر آن است، بهگونهای فراهم آورد که برای آدمی پرداختن به کار در آن میسّر باشد. پس انسان نمیتواند عذری برای رها کردن کار و شغل داشته باشد و بار خویشتن را بر دوش دیگران نهد. اسلام آن کس را که بار خویش بر دوش دیگران گذارد، لعنت کرده است و او را وبالی بر اقتصاد اجتماعی و اموال عمومی شمرده است که از دسترنج دیگران میخورد و هر کس را موظّف ساخته که به کاری و پیشهای بپردازد و در کار خود نیز کوشا، جدّی، متعهّد، امین و درستکار باشد تا چرخ زندگی بشری از راه تعاون و همکاری بچرخد و هر کس از ثمرة کار خویش برخوردار شود (و نه تنها از نتیجة کار و تلاش دیگران) و نیز میوة چیده شده با هر دست به دهان صاحب دست برود (ر.ک؛ حکیمی، 1380، ج 5: 452).
به همین دلیل، در سیرة پیشوایان معصوم (ع) فعّالیّتهای اقتصادی افراد، ارزش بالایی دارد. آن بزرگوران، کارگران و تولیدکنندگان را بسیار تشویق میکردند. سیرة عملی پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) این بوده است که بار زندگی خود را شخصاً به دوش میکشیدند و هیچ گاه برای تأمین امور ضروریّ زندگی، خود را وابسته به دیگران نمیکردند. مسئولیّت سنگین هدایت معنوی انسانها هم مانع از اشتغال آنان به فعّالیّتهای مثبت و سازنده نمیشد و از بابت نقش هدایتی خود هیچ مطالبة اجر و مزد از مردم نمیکردند. در قرآن کریم نیز آیات بسیاری دلالت بر اشتغال پیامبران به فعّالیّتهای مختلف اقتصادی میکند و در بسیاری از آیات هم به نوع فعّالیّت آنان اشاره شده است.
رویکرد قرآن کریم بدین موضوع بهگونهای است که به هیچ وجه میان فعّالیّت انبیا به عنوان فرستادة خداوند و هدایتکنندة انسانها با اشتغالات دنیوی آنها تباین و تضادّی نمیبیند و شغلهایی که عهدهدار آن بودن، د از نوع مشاغل معمولی آحاد جامعه یا حتّی اغلب از مشاغل قشر متوسّط به پایین جامعه بود؛ شغلهایی چون چوپانی، نجّاری، آهنگری، زراعت، تجارت و ... گاهی نیز در بخشهای مختلف زندگی خود به فعّالیّتهای متفاوت میپرداختند. هیچ گاه در تأمین نیاز مادّی خود و خانوادة خود دست نیاز مقابل دیگران دراز نمیکردند. به استناد بعضی روایات، همة انبیاء در بخشی از زندگی خود به کار چوپانی پرداختند. البتّه این موضوع میتواند با ساختار حاکم بر مناسبتهای اقتصادی جوامع سنّتی ـ که معمولاً شبانی یا کشاورزی بود، منطبق باشد (ر.ک؛ ولوی، 1381: 168 ـ 167). ابنجوزی معتقد است که آدم (ع) به کشاورزی، نوح به نجّاری، ادریس به خیّاطی، صالح به بازرگانی، ابراهیم به کشاورزی و شعیب و موسی به چوپانی، داوود به اسلحهسازی، سلیمان به پادشاهی و پیامبر اسلام (ص) به شبانی اشتغال داشتند و حوّا نخریسی میکرده است (ر.ک؛ ابنجوزی، 1415 ق. ج 2: 146).
از مجموع همة اشارههایی که در باب شغل انبیاء در متون و منابع مختلف دیده میشود، یک نکتة مشترک که همه روی آن متّفق هستند، قابل استنباط است و آن اینکه همة انبیاء به شغلی مشغول بودهاند و هیچ یک از آنان به بهانة اعتکاف و خلوتگزینی، دعا و نماز یا بهخاطر انجام مأموریّت و مسئولیّتهای سنگین نبوّت و رسالت، شانه از زیر بار مسئولیّتهای فردی و اجتماعی خود خالی نکردهاند و این امر بیانگر نوع نگرش آن برگزیدگان الهی به دنیا و رابطة آن با آخرت است و بر اندیشههای انحرافی زهدمآبانه که کار و تولید را با کمالات معنوی و مصالح اُخروی در تضاد میدانستند و یا افکار باطل اربابمآبانه که کار را وظیفة افراد پست و پایین جامعه میدانستند، خطّ بطلان میکشد.
قرآن کریم افزون بر بیان اهمیّت و تأکید بر انجام جهاد و رونق اقتصادی، در آیات بسیاری شیوههای عملی بهرهگیری از مواهب طبیعی را عمران و آبادانی زمین و دستیابی به پیشرفت اقتصادی افراد و جوامع، پیش روی آنان نهاده است. در سیرة پیشوایان معصوم (ع) نیز فعّالیّتهای اقتصادی افراد، ارزش بالایی دارد. آن بزرگوران، کارگران و تولیدکنندگان را بسیار تشویق میکردند. سیرة عملی پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) این بوده که بار زندگی خود را شخصاً به دوش میکشیدند و هیچ گاه برای تأمین ضروریّات زندگی، خود را وابسته به دیگران نمیکردند.
قرآن کریم تصرّف در عوامل تولید و نهادههایی که خداوند برای بشر خلق کرده، توصیه میکند و به شکر این نعمتها و استفادة درست از آنها تأکید و دوری کردن از تصرّف در عوامل تولید را پیروی از گامهای شیطانی دانسته است و نکوهش میکند.
رونق تولید داخلی و کاستن از واردات که میتواند به افول و کمرونقی و توقّف واحدهای تولیدی داخلی منجر شود، موجب استقلال اقتصادی، قطع وابستگی به خارج و ارتقای تکنولوژی در سطح کلان میشود. افزایش بهرهوری در تولید، کاهش قیمت تمامشدة تولید، کیفیّت بهتر و خدمات بیشتر در رقابت با تولید خارجی و کاهش واردات و حمایت از تولید ملّی، از عوامل مهمّ تحرّک و رونق اقتصاد داخلی میباشد.