مقدمه
عنوان این مقاله، روشهای تغییر و اصلاح رفتار با تأکید بر منابع اسلامی است. منظور از روشهای تغییر و اصلاح رفتار، مجموعةروشها و فنونی است که برای رفع مشکلات رفتاری، اختلالات روانشناختی و سازگاری اجتماعی افراد بر اساس معیارهای علمی و اسلامی بکار گرفته میشود. روش، همان طریقی است که مربی و استاد در سلوک تربیتی خود طی میکند؛ زیرا در حوزه رفتار، پرداختن به هر امری و رسیدن به هدف روش خاص خود را دارد و حرکت از غیر آن به تشویش و حیرت منجر میشود؛ چنانکه در دیگر عرصههای زندگی، اینگونه است که افراد روشهای مختلف را آزمون میکنند تا بتوانند با انتخاب بهترین روش، رفتارهای خود را تنظیم و اصلاح نمایند تا مطابق با اهداف و نیازهایشان باشد. به عبارتی فلسفة استفاده از روش بهکارگیری اهداف در زندگی واقعی است.
دین اسلام، دین رفتارهای عالمانه، خودخواسته و هدفدار است؛ زیرا رفتارهای پاک و شایسته، وسیله سعادت انسانها در دنیا و آخرت است و رفتارهای اصلاحشده، همراه ایمان از شاخصههای دینداری مطلوب بهحساب میآید؛ یعنی ایمان و عمل شایسته دو رکن دینداری است: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (مریم:96). کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، بهزودی خدای رحمان برای آنها محبتی در دلها قرار خواهد داد. ازآنجاکه انسانها با محیط طبیعی و انسانی مدام سروکار دارند و پیوسته در حال تأثیرگذاری و تأثیرپذیری هستند و مخاطبان با انواع اختلالات رفتاری در حوزههای مختلفی؛ مانند تعلیم و تربیت، حوزه اجتماعی و حوزه روحی و روانی، مواجهاند و بخشی از رفتارهای ناسازگارانه و نابهنجار از رویدادهای اجتماعی و محیطی نیز قابل یادگیری است و نمود این تأثیر در رفتار افراد قابلمشاهده است. مرور اجمالی در زندگی انسانها نیز نشان میدهد که بشر همواره درصدد آزمون راههایی بوده است تا بتواند رفتار خود را مطابق با اهداف، نیازها، هنجارها و انتظارات خویش و نرمهای قانونی و فرهنگی حاکم بر جامعه، تنظیم و اصلاح کند؛ زیرا اصلاح و تغییر رفتار، فرایندی است که ما را به بازخوانی، واکاوی و بررسی رفتارهایمان در جنبههای مختلف «اثباتی و سلبی» آن فرامیخواند، جنبههای که طبق معمول نادیده گرفتهشده است. هدف عمده از این فرایند؛ کاهش شدت و فراوانی رفتارهای نامطلوب و تقویت رفتارهای مطلوب است. باتوجه به مسائل پیشگفته در این مقاله به مهمترین روشهای اصلاح و تغییر باتاکید بر منابع اسلامی اشاره میشود.
روش
روش در لغت به معنای راه، سبک، شیوه، طریق و فن آمده است و در اصطلاح علوم به مجموعه شیوهها و تدابیری گفته میشود که برای کشف و شناخت حقیقت و دوری از لغزشها بهکاربرده میشود (فرمهینی فراهانی،1379، ص 369).
روشها به اعتبارهای مختلف به انواع متعدد تقسیم میشود. افزون بر آن، روشها گاهی ثابت و زمانی سیال است و بهمرور با توسعه علوم کاربردی و دیگر مؤلفههای تأثیرگذار بر تعداد آن افزوده و یا کاسته میشود. روشها با مبانی (علمی و دینی)، نظریات، اصول، اهداف، موانع، مراحل و ساحات تربیت در ارتباط دوسویه و چند سویه است؛ چنانکه روشها نوع رفتار و فعالیت است و انتخاب آن در هر حوزه متناسب با همان موضوع خواهد بود (اصل تناسب حکم و موضوع). به نظر میرسد میان روشها و مبانی خاص نیز رابطه سببی حاکم نیست؛ زیرا ممکن است یک روش با چند مبنا و هدف همساز و سازوار باشد و عکس آنهم ممکن است. افزون بر آن، روشها پدیدهای سیال است و مابإزای عینی دارند. آموزههای وحیانی اسلام توجة ویژه به روشها دارد؛ زیرا اهداف اسلامی و تربیتی از مقوله چرایی و فلسفی است و روشها از مقوله عینی و حوزه اجرایی و اقدامات است؛ بدینوسیله برای دستیابی به اهداف، اصول و روشهایی ضروری است. ازآنجاکه کیفیت اجرای روشها مهم است؛ میطلبد تا به اصول حاکم بر تربیت نیز توجه شود که پژوهش مستقل میخواهد. به دلایل پیشگفته در این مقاله به توصیف و تبیین بخشی از روشهای مهم تغییر و اصلاح رفتار باتاکید بر منابع اسلامی پرداخته میشود.
روشهای تغییر و اصلاح رفتار از دیدگاه اسلام
یکی از ابعاد وجودی انسان بعد رفتاری است؛ به همین دلیل برای تربیت افراد به روشهای رفتاری (برنامههای عملی) نیز احتیاج است و در این مقاله تأکید بیشتر بر روشهای رفتاری و عملی است. روشهای رفتاری در تغییر و اصلاح رفتار بسیار تأثیرگذار است؛ زیرا اکثریت افراد تابع امور محسوس و عینی هستند و پدیدههای عینی اثر مضاعفی روی افراد دارند. فلسفه تأثیرگذاری سینما، تلویزیون، تئاتر و سایر انواع هنر در همین نکته است. این روش مانند دیگر روشهای تربیتی روی همۀ ابعاد وجودی انسان تأثیرگذار است. رفتار افراد روی عواطف و شناخت آنان تأثیرگذار است؛ چنانکه رفتار انسانها یکی از منابع شناخت و به عنوان شناسنامه اصلی افراد نیز بهحساب میآید؛ زیرا ما از طریق رفتار افراد به فرهنگ، سنت، سطح ادراک، نحوه زندگی و ملیت آنان پی میبریم.
به همین دلیل در روانشناسی یکی از مکاتب در باب یادگیری، نظریههای یادگیری رفتاری است که از نظریههای معروف رفتاری سرچشمه میگیرد. ازنظر مکاتب رفتاری موضوع اصلی علم روانشناسی، رفتار است، مهمترین چیز را رابطۀ بین محیط و رفتارمیداند و تغییرات که در محیط ایجاد میشود به ایجاد تغییر در رفتار میانجامد (سیف، 1387، ص 120). در اسلام نیز به رفتار توجه ویژه شده است. متون دینی در قالب زبان عربی آمده است واژۀ رفتار با دو واژۀ فعل و عمل بیان گردیده است (شجاعی،1388، ص 26)؛ اما عمل و فعل تفاوتهایی نیز دارند که دریکی از منابع به حدود هفت مورد از تفاوتها اشاره گردیده است (وطندوست،1382، ص 35).
یکی از تفاوتها این است: عمل به معنای هر کاری است که با قصد انجام گیرد؛ ولی فعل اعم از آن است؛ یعنی به کارهایی اطلاق میگردد که با قصد و یا بدون قصد انجام گیرد (مفردات الفاظ القران، واژۀ عمل). هر نوع رفتار دارای اثر است؛ درنتیجه هر رفتاری اعم از ارادی و غیرارادی دارای پیام است؛ ولی رفتارهای ارادی بیشتر تأثیرگذار است.
مراد از روشهای رفتاری در این بخش، روشهایی است که بیشتر در قالب رفتارهای ارادی، محسوس، عینی و به هدف اصلاح و تغییر رفتار و تأثیرگذاری روی مخاطبان از دیدگاه اسلام، تحلیل و تبیین میشود. این روشها مختلف و متعددند و در ذیل به ده مورد از این روشها اشاره میشود.
- روش تشویق و تنبیه[1] (روش پسآیندی)
یکی از روشهای رفتاری در حوزة اصلاح و تغییر، از دیدگاه اسلام روش تشویق و تنبیه است. این روش بر مبنای «تأثیرگذاری انسان بر موجودات دیگر و تأثیرپذیری از آنها» و همچنین بر مبنای علمی «شرطیسازی کنشگر» و اصول مربوطه، مبتنی است که در قالب تقویت مثبت و منفی قرار میگیرد و از طریق نظام پاداش به کنترل و مهار رفتارهای نامطلوب میپردازد. همه انسانها از انواع تقویتها بهویژه تقویتهای نخستین که جوابگویی نیازهای اولیه و ذاتی انسان است مانند آب،غذا، هوا، خواب، مسکن و مانند آن تأثیر میپذیرند.
روشهای اصلاح و تغییر در یک تقسیمبندی کلی به روشهای پیشآیند و روشهای پسآیندی تقسیم میشوند. روش تشویق و تنبیه جزء روشهای پسآیندی (پیامدی) بهحساب میآید؛ یعنی کاربردشان بعد از صدور یک رفتار مطلوب و مثبت و یا رفتار نامطلوب از مخاطب است؛ ازاینرو، مربی در رفتار اول نقش ندارد؛ اما برای تکرار همان رفتار خوب و یا ترک رفتار منفی و یا مشابه آن از تشویق و تنبیه استفاده میشود؛ یعنی با دستکاری پاداش و جزا به کنترل رفتار میپردازد.
از این روش درجایی استفاده میشود که انتظار صدور همان رفتار و یا مشابه آن باشد و مربی برای تکرار آن انگیزه و انرژی بیشتری به مخاطب میدهد. به عبارتی، تشویق و تنبیه از روشهای بازدارنده است و در نقش تقویت مثبت و یا منفی و یا تنبیه به کار میرود.
در مکتب رفتارگرایی ازنظر اسکینر(1953) در تقویت مثبت،یادگیرنده پس از انجام دادن یک رفتار به پاداش و پیامد مطلوب نائل میشود و درنتیجه به تکرار آن میپردازد و در تقویت منفی بعد از انجام دادن رفتار درست از یک ناراحتی و عامل آزارنده رهایی مییابد و به تکرار عمل میپردازد؛ اما در تنبیه که بعد از عمل آید به دریافت پیامد نامطلوب مواجه میشود تا به تکرار آن رفتار نپردازد؛ بنابراین؛ تشویق به معنای مواجه ساختن مخاطب به نتایج رفتار، یعنی اعطای پاداش و تجربههای خوشایند است. در منابع دینی به انواع از تشویقها به عنوان تقویتکنندههای نخستین و اجتماعی و مانند آن مرتب اشارهشده است. ازجمله در مورد داستان اصحاب کهف که جوانان باایمان و بااراده بودند و برای حفظ دین و آیین خویش در غار پناه گرفتند؛ به پروردگار خویش اعتماد کردند و به خدای خویش ایمان آوردند؛ ازاینرو خداوند متعال به هدف تشویق مخاطبان و پاداش رفتار مطلوب اصحاب کهف، آنان را الگوی عملی برای بشریت قرارداد و هدایتشان کرد و قلبهایشان را با یقین و نور ایمان استوار و منور ساخت: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً * وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (کهف:13و 14). ما خبر اصحاب کهف را بهدرستی بر تو حکایت میکنیم؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگار خود ایمان آوردند و ما نیز بر هدایتشان افزودیم و بر دلهایشان قوت بخشیدیم آنگاهکه در مقابل مشرکان قیام کردند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمان و زمین است، غیر او هرگز معبودی را نخواهیم خواند که در این صورت حتماً ناحق گفتهایم. چنانچه رهایی از عذاب در آیه ذیل به عنوان تشویق و تقویت آمده است: وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلیظٍ (هود:58). هنگامیکه فرمان عذاب الهی رسید، هود و کسانی را که به اوایمان آورده بودند با رحمتی از سوی خود نجات دادیم و آنان را از عذابی سخت رهایی بخشیدیم.
اما در تنبیه مواجه کردن متربی باتجربه ناخوشایند است: وَ أَخَذَ الَّذینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فی دِیارِهِمْ جاثِمینَ (هود: 67)؛ و کسانی را که ستم کردند فریاد مرگبار فراگرفت. پس در خانههایشان به رو افتادند و جسم بیجان شدند. وقتی قوم هود به اعمال نادرست خویش اصرار ورزیدند و مرتکب رفتارهای ضد ارزشی شدند، خداوند آنان را تنبیه کرد و استفاده از روش تنبیه درباره قوم نوح، لوط و دیگران نیز آمده است(هود:43 و 82؛ کهف:59).
روش تشویق و تنبیه در همه مراحل زندگی و برای همۀ افراد تأثیرگذار است و مصادیق این دو روش میتواند برحسب موقعیت روحی و روانی و نیازهای جسمی افراد متفاوت باشد. گاهی با یک بیان و زمانی با اعطای پاداش یا جزای مادی یا معنوی و یا رفتار مناسب دیگر اتفاق خواهد افتاد.
ازنظر روانشناختی و منابع دینی، تشویق عاملی برای انگیزش و برانگیختن افراد بهسوی اهداف تربیتی و کارهای مثبت و درنتیجه زمینهسازی برای نشاط، رضایت درونی و رغبت است؛ زیرا هر انسانی برحسب فطرت، تشویق، قدردانی، رفع نیازهای اولیه و کمال را دوست دارد و از تنبیه و حِرمان که نوعی نقص است کراهت دارد. قابلیادآوری است که اجرای این روش، مثل هر روش دیگر ازخودگذشتگی آداب و شرایط خاصی دارد؛ مانند اینکه پاداش و حِرمان متناسب با عمل و درزمان مناسب و مقدور و باتوجه به نیازها و وضعیت روحی و روانی و مقتضای حال مخاطب باشد.
تفاوت پاداش و تقویت نیز در این است که در پاداش بیشتر به قدردانی و سپاسگزاری از اعمال گذشته پرداخته میشود و طبعاً به تکرار نیز منجر میشود؛ اما در تقویت مثبت، هدف الزاماً تکرار آن رفتار در آینده است (سیف، 1378،ص 557)؛ بنابراین منظور از تقویت مثبت، فرایندی است که در آن ارائه تقویتکننده مثبت بعد از رفتار به نیرومندی رفتار منجر میشود (سیف،78،ص 558). در همین منبع به ذکر حدود ده نوع از تقویتکنندههای مثبت برای تکرار و تغییر رفتار پرداخته است.
برخی از مصادیق تشویق و تقویت مواردی ذیل است: خوراک، پوشاک، جایزه، نمره، مدرک، توجه کردن، لبخند زدن، بوسیدن، اظهارات محبتآمیز، دیدن فیلمهای مناسب، اردوی تفریحی - زیارتی، ورزش موردعلاقه، بازیهای کامپیوتری و بازیهای گروهی و مانند این امور؛ و تنبیه، ارائه محرکِ آزارنده بعد از یک رفتار نامطلوب به هدف کاهش آن رفتار است. تنبیه نیز میتواند مصادیق متعددی داشته باشد؛ مانند دعوی کردن، تهدید کردن، سرزنش، توجه نداشتن، قهرکردن، محروم کردن، روبرگرداندن،جریمه کردن، تغییر در چهره، اخم کردن، ادب کردن و مانند آن.
2.روش تبشیر و انذار[2] (روش پیشآیندی)
یکی از روشهای رفتاری در حوزه اصلاح و تغییر، روش تبشیر و انذار است. تبشیر و انذار برخلاف تشویق و تنبیه به هدف پیشگیری و آیندهنگری است و بر مبنای «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و مبنای «هدفمندی» و همچنین بر «شرطیسازی پاسخگر» در مکتب رفتارگرایی، مبتنی است که از بشارت و انذار به عنوان محرکهای پیشآیندی به هدف کنترل و تغییر رفتار استفاده میشود.
تبشیر به معنای بشارت دادن به نتیجۀ عمل درآینده است و انذار به معنای هشدار دادن و ترساندن از نتیجه عمل در آینده است؛ بنابراین تبشیر، بشارت دادن بهوسیله هدایایی است که به متربی و مخاطب بعد از به عهده گرفتن و انجام دادن تکالیف و رفتارهای مطلوب داده میشود؛ به همین دلیل روش بشارت، امید را در وجود آدمی ایجاد میکند و کشش این امید فرد را برای انجام دادن رفتار و گفتارتربیتی آماده میکند. انذار، ابلاغ پیام همراه با ترساندن است (طریحی،فخرالدین،مجمع البحرین،ذیل ماده نذر). روش مذکور بر اساس اهداف قبلی و تأثیرپذیری انسان از انواع تقویتهای منفی و مثبت تأثیر مضاعف روی مخاطب خواهد داشت.
اما انذار نوعی اخبار از عواقب ناخوشایند یک رفتار نامطلوب است. در قرآن کریم بشارت در بیشتر موارد همراه با انذار آمده است. بشارت و انذار از روشهای مهم در حوزة تربیت دینی و از روشهای تبلیغی و تربیتی انبیاء الهی است: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً (احزاب: 45-46). ای پیامبر بهراستی ما تورا شاهد بر امت، مژدهرسان و بیم دهنده فرستادیم و تورا دعوتکننده بهسوی خدا بهفرمان او و چراغی فروزان برای هدایت قراردادیم. بشارت و انذار پیامبر(ص) همراه باراهنمایی و نشان دادن راه و پیشبینی نتایج است (آملی،تفسیر موضوعی،سیره رسول اکرم، ص 63).
قابلیت و آمادگی مخاطب(مخاطبشناسی) از شرایط تأثیرگذاری شیوة انذار و دیگر شیوههاست: إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَریمٍ (یس:11) تو تنها میتوانی کسانی را بیم دهی که از قرآن پیروی کند و از خدای رحمان در نهان بترسد پس اورا به آمرزش و پاداشی بیکران نوید ده. در سوره فاطر نیز همین معنا آمده است: إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاة (فاطر:18). این دو آیه درس بزرگی به ما میدهد و آن اینکه نباید در هرجا و هر زمان و بدون توجه بهمقتضای حال مخاطب و شناخت آن از هر نوع شیوهای استفاده کرد.
بهطورکلی تبشیر و انذار باید هدف تربیتی داشته باشد.این دو جنبة عمومی دارد و ویژه گروه خاصی نیست.گرچه برای گروههایی مانند کودکان ممیز،نوجوانان و جوانان تأثیر بیشتری دارد. با آنکه انبیاء مبشران هدایت و نجات هستند، ولی ازآنجاکه دفع ضرر بر جلب منفعت مقدم است و نیاز روحی انسان به انذار بیشتر است در قرآن کلمة نذیر و مشتقاتش از کلمه بشارت بیشتر آمده است(تفسیر نور،ج 3،ص 309، ذیل 92 انعام).
در زندگی متعارف نیز مشاهده میشود که همۀ افراد برای رفتن به بهشت تلاش نمیکنند، بلکه عدهای برای ترس از جهنم تلاش مثبت بیشتری دارند؛ ازاینرو انذار و ترس، نقش پیشگیرانه و تربیتی دارند؛ چنانکه عدهای زیادی برای اطاعت از قانون به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی تن نمیدهند؛ بلکه برای ترس از جریمه شدن مالی و حیثیتی قانون را رعایت میکنند؛ به همین دلیل در اسلام جزا و جرائم در حوزة عبادات و معاملات آمده است؛ مانند انواع کفارات. فلسفه حدود، دیات و تعزیرات نیز بیشتر برای نقش پیشگیرانه است. درنتیجه میتوان گفت اخطار همراه با آگاهی دادن نسبت به عواقب کار نقش تربیتی دارد.
- روشتغافل[3]
روش تغافل از دیگر روشهای اصلاح و تغییر است. این روش بر مبنای «هدفمندی» و مبنای «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و اصول مربوطه مبتنی است. تغافل به معنای بیتوجهی عمدی به برخی از رفتارها و گفتارهای کودکان، نوجوانان، جوانان و مخاطبان باهدف اصلاح و حفظ شخصیت آنان است. البته این روش همانند دیگر روشهای تربیتی، حدود، تعریف و شرایطی دارد. با حفظ این حدود، اثر مهم در حوزة تغییر و اصلاح رفتار دارد.
علی(ع) میفرماید: وَعَظِّمُوا أَقْدَارَکُمْ بِالتَّغَافُلِ عَنِ الدَّنِیِّ مِنَ الْأُمُورِ»(بحار،ج 75، ص 64؛ مستدرک،ج 9، ص 159)؛ با بزرگواری، گذشتن از کنار چیزهای کمارزش، قدر و شوکت خود را زیاد کنید.
در حدیثی دیگر چنین آمده است: أُسکُتوا عَمَّا سَکَت اللَّهُ تعَالى عَنهُ (الوافی،ج 1، ص 198)؛ خداوند چیزهایی را آشکار نساخته است شما هم با بزرگواری آن را آشکار نسازید. قرآنکریم نیز به این روش فرمان میدهد: وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً (فرقان،72)؛ و چون بر ناپسندی بگذرند کریمانه عبور میکنند. خداوند در آیه دیگر میفرماید: وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (فرقان:63) و بندگان خدای رحمان کسانیاند که روی زمین به فروتنی راه میروند و چون جاهلان به ناروا خطابشان کنند، سلام گویند. در حدیثی آمده است: «أَشْرَفُ أَخْلَاقِ الْکَرِیمِ کَثْرَةُ تَغَافُلِهِ عَمَّا یَعْلَمُ (غررالحکم،ص 451).گذشت عالمانه از اخلاق انسانهای کریم است. زندگی باگذشت از امور ساده و پست، بیشتر روان میگردد تا درگیرشدن با هرکس و برای هر چیزی کمارزش.
بنابراین روش تغافل و نادیده گرفتن به معنای بیتوجهی عاقلانه و روشمندانه به حوادث و پدیدههای موقتی و نابهنجار است. بروز دادن مستمر کاستیهای متربیان باعث شکستن عزت و خودباوری در آنها میشود و یک رفتار ضد تربیتی به شمار میرود؛ ازاینرو نادیده گرفتن عمدی ضعفهای آنها برای حفظ عزت و خودباوری ضروری است.مربی برای اهداف بزرگتر، حفظ حرمت و عزت متربی و ورود به دنیای ذهنی و روانی مخاطبان و ایجاد تغییرات و اصلاحات در آنان تظاهر بهغفلت میکند.
- روش تنوع و تکرار[4]
یکی از روشهای تغییر و اصلاح، روش تنوع و تکرار هدفمند است. این روش بر مبنای «تفاوت انسانها در ظرفیتها و قابلیتها» و مبنای «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و همچنین بر «تقویت و خاموشی» مبتنی است.انسان بهحکم سرشت و طبیعت خود از نوآوری، تنوع و تکرار هدفمند متأثر گردیده و تقویت میشود و از یکنواختی ملالتآور در هر زمینهای خسته میشود؛ زیرا سبب خاموشی،ملالت، نفرت و طغیان میگردد. تکرار و تنوع هر دو نقش تربیتی مهم دارد و جمعکردن میان آن دومشکل است. به همین دلیل شناخت جایگاه استفاده از این دو روش بسیار مهم است.
منظور از تنوع این است که برای تربیت نباید مدام از یک روش و یک نوع تقویت استفاده کرد؛ تنوعطلب هستند و دوست دارند یک مطلب و یک رفتار تربیتی در قالبهای مختلف و عبارتهای متفاوت بیان گردد. منظور از تکرار این نیست که پیوسته از یک روش و یک نوع تقویت استفاده شود؛ بلکه میشود یک محتوایی تربیتی را با عبارات گوناگون و در چند مرتبه بیان کرد مگر اینکه در تکرار یک عبارت و یککلام حکمتی نهفته باشد. این شیوه همان روشی است که در حوزة تجارت، سینما و هنر بهخوبی از آن استفاده میشود. بهگونهای که برای انتقال یک پیام از عناصر مختلف و متنوعی؛ مانند متن، محتوا، عبارتهای زیبا و متنوع، رنگ، موسیقی، نماها، فضا و مکان مناسب، زمان مناسب و روشهای مختلف در قالب شرطیسازی استفاده میشود. در همین راستا «قرآن به هدف جلبتوجه مخاطبان از پرسش و استفهام، تغییر آهنگ و جمله معترضه استفاده کرده است(عثمان نجاتی،1381،ص 248).
بنابراین برای انتقال ارزشهای انسانی و تربیتی گاهی ضرورت دارد مطلب و محتوایی مهم تربیتی بهطور مکرر در قالبها و روشهای متنوع بیان گردد و زمانی هم لازم است پیام تربیتی مهم در قالب یککلام و یک عبارت زیبا و بهطور مکرر آورده شود. قرآن کریم از هردو مسیر بهره برده است: خداوند در سوره الرحمن عبارت «فبای آلاءربکما تکذبان» را بیش از 30 بار و عبارت «ویل یومئذ للمکذبین» را در سورۀ مرسلات، 10 بار تکرار کرده است. در سوره جاثیه، واژة «آیات» را دوازده بار با عبارتها و شکلهای مختلف تکرار شده است. همچنین تکرار بعضی از جملات، کلمات و حروف ضرورت دارد؛ به همین دلیل ازنظر قرآن در تفاوتها، تنوع و تکرار رمزها، اهداف و هدایتها نهفته است.
عنصر زمان در عالم خلقت پدیدهای تکراری است؛ اما چون در قالب فصول متنوع و مختلف،ماههای متعدد، ساعات متنوع و آبوهوای گوناگون و نمود و مظاهر متنوع و جذابی دارد؛ بر زیبایی آن افزوده است. تنوع رنگها، تنوع در عالم خلقت، پستیوبلندی در آن، تنوع در عالم حشرات، جمادات و حیوانات همه نشانة هدایت و تربیت انسان است و قرآن کریم برآن تأکید دارد و آن را ابزار هدایت و شدن میداند. خداوند تنوع در عالم خلقت را درآیات 6 تا10 از سوره «ق» بیان میکند: أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ * وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ * تَبْصِرَةً وَ ذِکْرى لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ * وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصیدِ * وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضیدٌ (6-10). درآیات فوق به نوع خلقت و تنوع آن راجع به آسمانها و زیباییهای آن و زمین و پدیدههای زیبا و شگفتانگیز در آن مانند کوهها و انواع گیاهان زیبا اشارهکرده است؛ و در آیة 15 سورة محمد و آیات دیگر نیز این تنوع بیان گردیده است.یکی از فلسفههای تنوع و تفاوت در روشها تفاوت افراد و تنوع آنان در سطح درک، اندیشه و اختلاف عصرها و زمانهاست. افراد در سلیقهها تفاوت دارند. تنوع سبب جذب و علاقهای بیشتر میشود؛ به همین دلیل قرآن کریم از طرق مختلفی برای هدایت استفاده کرده است (مطهری،1383، ده گفتار،ص204 و205).
علت تفاوت و تنوع در معجزات انبیای الهی، تفاوت و اختلاف عصر و زمان است. ممکن است روشی در یکزمان به دلایلی مؤثر باشد؛ اما در عصر دیگری و با دلائلی دیگر تأثیر نداشته باشد.
ابن سکّیت از ادبای معروف زمان امام هادی(ع) است. وی از امام دلیل اختلاف انبیا، آیت، وسیله و معجزاتشان را میپرسد؟ امام(ع) فرمود: به واسطة اختلاف عصر و زمانهاست. تفکر حاکم درزمان موسی(ع) سحر و جادو بود و معجزة آن حضرت، شبیه عملیات آنها بود؛ اما از آنها کذب و از موسی(ع) حقیقت داشت.طبابت بعضی از اطباء درزمان عیسی(ع) مردم را به حیرت انداخته بود؛ به همین دلیل، معجزه آن حضرت، شفای مریضها بود.عصر پیامبر خدا(ع) عصر سخن و کلام بود؛ ازاینرو، معجزة آن حضرت، قرآن کریم با فصاحت و بلاغت ویژه است. پس علت اختلاف ابزار هدایت، تفاوت در عصر و زمان است(مطهری،83،ص207). گذشت زمان بر همهچیز تأثیرگذار است. عنصر زمان حتی در اجتهاد و فتاوا نیز نقش مهمی دارد و در نحوة استفاده از یک روش و کیفیت بیان حقیقتی نیز تأثیرگذار است؛ چنانکه سطح درک مخاطب نیز تأثیر دارد؛ یعنی مطلبی را که میشود با یک روش برای نخبگان و دانشمندان بیان کرد، نمیشود آن را با همان سبک و کیفیت برای کودکان، نوجوانان و جوانان بیان کرد؛ بنابراین روشهای هدایت، متعدد، متنوع و انعطافپذیر است. ازاینرو جمود بر روشهای سنتی، تحمیلی و ناکارآمد سبب واگرایی مخاطب میشود.
- روش الگویی[5]
یکی از روشهای تربیتی، روش الگویی است. این روش بر مبنای «اجتماعی بودن انسان» و «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و «کمالجویی» و اصول مرتبط با آن مبتنی است. افراد بهحکم سرشت و خلقت الهی خویش مدام در ارتباط با دیگران و پیوسته تأثیرگذار و تأثیرپذیرند. افراد پیامهای درونی خویش را از طریق نشانگرهای کلامی و غیرکلامی، مانند حرکات، سکنات، تمامی رفتارها و حتی سکوت خود به دیگران منتقل میکنند. کودکان در این میان بخصوص کودکان ممیز، نوجوانان و جوانان، بیشتر تابع امور عینی و محسوس هستند و روحیه تقلید نیز در آنان بسیار فعال است؛ به همین دلیل از دیگران یعنی اشخاص در همۀ بخشهای زندگی تأثیر میپذیرند. الگوهای عینی از ابزارهای مفید برای اصلاح و تغییر رفتار است؛ زیرا الگوها با عینیت بخشیدن به آرمانها، گفتهها و عملیاتی کردن شعارهای خود سبب تقویت اعتماد مراجعان و ایجاد انگیزش در مخاطبان میشود و بهاینترتیب تمامی ابعاد وجودی مقلدان خود را تحت تأثیر قرار میدهد.
بنابراین همۀ انسانها در همۀ مراحل زندگی بهویژه کودکان ممیز،نوجوانان و جوانان بهطور سرشتی و طبیعی تحت تأثیر افکار، عقاید، گفتار و رفتار دیگران(محیط انسانی و طبیعی) قرار میگیرند.انسانها تلاش میکنند از انسانهای نمونه، سرمشق و تأثیرگذار در هر زمینهای الگوبرداری کنند و به همین دلیل در زمینههای مختلف هنری، ورزشی، مذهبی،سیاسی و مانند آن پیرو آنها میشوند و در موارد زیادی، توضیحی برای تقلید و اطاعت خویش هم ندارند.
آموزههای دینی به دلیل همین حقیقت به روش الگویی توجهی ویژه دارد و تلاش دارد تا الگوهای مطلوب را شناسایی کند و افراد را به اطاعت از این الگوها فرابخواند و همچنان تلاش دارند الگوهای منفی و ملاکهای آن را تبیین و از اطاعت آنان نهی کند. روش الگویی- مشاهدهای روش القای غیرمستقیم است.بهگونهای که بامشاهدة الگو بهطور ناخودآگاه از انسان و شخصیت الگو تأثیر میپذیرد. تعلیم و تربیت از راه الگو و سرمشق مورد تأیید تحلیلهای منطقی،عقلانی و قرآن است(مکارم،پیام قرآن،نبوت خاصه،ج8،ص49).
فلسفه و حکمت تأثیرگذاری این روش در آن است که تربیت انسان بیش از آنکه علمی باشد، جنبة عملی دارد و مربی در صورتی در کار خود موفق میشود که افزون برآموزشهای لازم بتواند الگوی کاملی برای تعلیمات خود باشد و با رفتار و اخلاق خود تمام مسائل تربیتی را نشان دهد؛ چون در وجود انسان روحیهای به نام محاکات وجود دارد؛ یعنی مسائلی را که در همجنسان خود میبیند ناخودآگاه بهسوی آن جلب میشود. البته این کشش و جذبه در حد انگیزه است نه اجبار، مانند تشنگی که زمینهساز است(مکارم،نبوت خاصه،ج8، ص 49).
با دقت در باب نیازهای روحی و روانی مراجعان و متربیان بهویژه کودکان ممیز، نوجوانان و جوانان معلوم میشود یکی از نیازهای افراد در زمینههای مختلف زندگی بخصوص در باب تربیت دینی، داشتن الگو است؛ به همین دلیل در تفسیر نور مینویسد: انسان به الگو نیاز دارد و الگوها در رشد و سازندگی انسان نقش دارد(قرائتی،1384، ج11، ص51).
در قرآن کریم از این روش مکرر استفادهشده است:«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا» (احزاب: 21)؛ یقیناً برای شما درروش و رفتار پیامبر خدا (ص) الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد و خدارا بسیار یاد میکند.
در ارتباط با الگو بودن حضرت ابراهیم آمده است: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ ... إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ » آیه کریمه میفرماید: ابراهیم خلیل و همراهانش الگوی جهانیان است؛ جز گفتهی او به پدرخواندهی خود که برای او آمرزش خواست یعنی در این مورد و رفتار خاص نمیتواند الگو باشد؛ بنابراین در انتخاب الگو دقت شود و اینکه ممکن است کسی در یک یا چند زمینه الگو باشد نه بهطور مطلق(ممتحنة:4).
در آیۀ 35 سورة احقاف به الگوگیری دستور داده است: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ »؛ پایداری کن همانگونه که پیامبران اولوالعزم پایداری کردند و برای آنان در نزول عذاب شتاب مکن. ذیل آیه میگوید: در مؤاخذه آنان شتاب مکن. از این ذیل دو نکته استفاده میشود؛ یکی اینکه اصل در اسلام، عفو، تغافل و گذشت از کوتاهی و قصور است نه بر تعجیل و شتاب عقاب. دوم اینکه پیامبران نیز به الگو نیازمندند. خلاصه؛ یکی از روشهای تأثیرگذار در حوزة اصلاح و تغییر، روش الگویی است(الگوی عملی). «نتایج بهدستآمده نشان میدهد که الگوی اجرایی تأثیر بسیار شدیدتری از الگوی گفتاری برجای میگذارد (بیرهوف،هانس ورنر،1387،ص125).
- شیوه تغییر موقعیت[6]
روش تغییر موقعیت از دیگر روشهای اصلاح و تغییر است. این روش بر «مختار بودن انسان» و مبنای «تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و «هدفمندی» و اصول مذکور مبتنی است. انسانها مدام متأثر از وضعیت مختلف زمانی،مکانی،اجتماعی و محیطی (محیط طبیعی و انسانی) و پیوسته در معرض عناصر تأثیرگذار هستند؛ یعنی افراد با این مؤلفهها و عناصر زندگی میکنند و بر آنها تأثیر میگذارند و نیز تأثیر میپذیرند. این تأثیرگذاری بیشتر عمدی و هدفدار است. افراد با اختیار خود میتوانند محل زیست خود را تعیین و در رابطة خود با پدیدههای تأثیرگذار تجدیدنظر کنند.
کیفیاتهوا از منظر ابنخلدون(732-808 ق) نیز در اخلاق آدمی تأثیرگذار است(مقدمه ابنخلدون،1390،ج1،ص158). ازاینرو، تأثیر فراوانی نعمت و آسایش زندگی در وضع بدن و حتی کیفیت دین و عبادت هم نمودار میشود؛ چنانکه میبینیم بادیهنشینیان و هم شهرنشینان که در مضیقهاند و در معرض خشونت قرار دارند به گرسنگی عادت میکنند و از شهوات و خوشگذرانیها دوری میجویند. اینها نسبت به کسانی که غرق ناز و نعمتاند، دیندارتر هستند و به عبادت بیشتر روی میآورند؛ بلکه مشاهده میکنیم اهل دین در شهرها و اماکن پرجمعیت اندکاند و به همین سبب، پارسایان بهویژه از میان بادیهنشینانی برمیخیزند که از حیث غذا در مضیقه باشند و از انواع ناز و تنعم محروماند(ابنخلدون،1390،ص163).
برای بسترسازی تربیت مطلوب ضرورت دارد رابطة انسان با این پدیدهها به شکل منطقی تنظیم گردد تا از این امور که ابزار هدایت است، حداکثر بهرهبرداری شود و انسان فقط پیرو عناصر و فرزندان حوادث (ابناء الحوادث) نباشد. بعضی افراد دنبالهرو حوادثاند و طوفان حوادث به هرجایی که بخواهد آنان را میبرد. این نوع نگاه جبرگرایانه است. درحالیکه میشود روابط انسان با پدیدههای مجاور را تعدیل کرد و دیدگاهانسان از این امور را تغییر داد تا این پدیدهها به عنوان عوامل تهدید و جبر تلقی نگردد؛ ازاینرو نباید مستقیماً سراغ متربی یا رفتار، رفت؛ بلکه گاهی ضرورت دارد رابطة انسان با موقعیت مخل و پدیدههای مضر تغییر کند؛ به همین سبب، ایجاد تغییر در روابط انسان با پدیدهها و نیز در روشهای تربیت، تأثیر مهم دارد.
بهعنوانمثال: یکی از این مؤلفهها و عوامل مؤثر در تشکیل شخصیت انسان محیطی(انسانی و طبیعی) پدیدة مکان است که وی در آن پرورش مییابد.پاکی و ناپاکی محیط عامل تعیینکننده است(حمید،محمدقاسمی،1389،ص72).
عدهای به دلیل اهمیت و تأثیر محیط (مکان زندگی و آموزش) در قیامت، انحرافات و کجرویی خود را به محیط فاسد نسبت میدهند؛ اما قرآن پاسخ دندان شکن میدهد: إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً»(نساء،97). قطعا کسانیکه [باترک هجرت و ماندن زیر سلطه کافران و مشرکان] برخویش ستم کردند، زمانیکه فرشتگان الهی ازآنان درباره زندگی و دین داری آنان میپرسند درجواب میگویند ما در زمین مستضعف بودیم.به آنان گفته میشود آیا زمین خدا پهناور نبود؟ تا درآن مهاجرت(تغییر موقعیت) و از محیط شرک آلود و فاسد به محیط پاک مهاجرت میکردید؟ به همین سبب، جایگاه اینگونه افراد دوزخ است که مدام دنباله روی حوادث و اسیر خودخواستهی محیطاند.
خداوند درآیه 98 سورة نساء میفرماید: مگر کسانیکه توان مهاجرت را نداشته باشد؛ مانند پیرمردان، زنان، کودکانمستضعف. در آیه دیگر فواید مادی و معنوی مهاجرت و تغییر موقعیت رابیان میکند: «وَ مَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» و هرکه در راه خدا هجرت کند،در زمین سرپناهی فراوان و گشایشی در کار مییابد و اگر مرگ اورا در یابد قطعًا پاداشاو بر عهده خدا است (نساء: 100). البته در ترک کردن یک محیط آلوده وانتخاب محیط دیگر لازم نیست به مکانهای بسیار غریب و دور مهاجرت کند. رسول اکرم(ص) میفرماید: کسیکه برای حفظ آیین خود ازسرزمینی به سرزمین دیگر- اگرچه به اندازة یک وجب فاصله داشته باشد- مهاجرت کند، مستحق بهشت میگردد. همچنین محمد(ص) و ابراهیم(ع) دو پیامبر بزرگ مهاجراند(تفسیر نورالثقلین،ج1،ص541). هجرت [و تغییر موقعیت] حضرت موسی(ع) برای حفظ ایمان و هجرت خضر برای تحصیل دانش و هجرت ذوالقرنین برای نجات محرومان بود (تفسیر نور،ج7،ص234).
جالب است که عدهای ازمهاجران بزرگ اسلام، جوانان بوده است؛ مانند حضرت ابراهیم و موسی و اصحاب کهف ومانند آنها؛ زیرا بر اساس آیه قبل، هجرت(تغییر موقعیت) شعاع وجود آدمی را گسترش میدهد و باعث ازدیاد رزق وروزی، اجرو پاداش معنوی و حفظ دین، اصلاح و تغییر و تربیت میگردد.
نقش مکان در اصلاح و فساد تاحدی است که خداوند میفرماید: من لوط پیامبر را از محیط آلوده نجات دادم؛ زیرا اهل آن قریه گرفتار اعمال و رفتارمنفی بودند: وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقینَ (انبیاء:74).
بنابراین تغییر موقعیت از یک محله به محله دیگر و از یک سرزمین به سرزمین دیگر سبب تغییر در ساخت شناختی، تحریک احساسات، عواطف و تغییر در رفتار، صفات و حالات جسمی و روانیمیشود. تغییر موقعیت،برنامةعملی برای تربیت است؛ یعنی گاهیموقعیت به گونهای میشود که ناچاریم برای تربیت مخاطبان(کودکان،کودکانممیز،نوجوانان و جوانان)، منطقه و محل زندگی را ترک کنیم و به محل دیگر برویم؛ چراکه این مکان آلوده و فاسد است و همسالان و دوستانی وجود دارند که بودن درآن مکان و همراهی با آن افراد سبب انحراف اخلاقی و تربیتی میگردد.
عنصر زمان ازدیگر عناصر و شرایط تأثیرگذار در زندگی است. مربیان تربیتی، مبلغان و کارگزاران آموزشی تلاش میکنند تا بهترین زمان را برای اجرای بهترین برنامههای تربیتی اختصاص دهند؛ اما زمانهای مُرده و خنثی برای تربیت، آسیبرسان است. زمانهای که متربی و مخاطب،إقبال وعلاقهای برای تربیت ندارند اصرار برآن مضر است. متأسفانه درسهای اخلاق و تربیت در نظام سنتی جزو دروس فوقبرنامه به حساب میآید و ساعات خنثی و مرده را به دروس اخلاق و تربیت اختصاص میدهند. استادان دراین زمینه نیز به وضعیت رشد و ویژگیهای کودکان،کودکان ممیز، نوجوانان وجوانان و دیگر مخاطبان آگاه نیستند. تناسب سنی میان استاد و شاگرد رعایت نمیشود. درحالیکه افراد به طور طبیعی از همسالان خود بیشتر تأثیر میپذیرند. افراد آگاه و خبره برای تربیتدینی ضرورت دارد؛ زیرا در زمان اندک (زمان زنده و طلایی) با عبارات ساده و فضای مناسب،روشمندو با استفاده ازتکنولوژی آموزشی و در سطح درک مخاطبان، مطالب مفید و مبتلابه در حوزة عقاید،اخلاق، ارتباطات،رسانه،همسالان، ازدواجو مانند اینها بیان میگردد. باید توجه مخاطبان را به موقعیتهای ویژه زمانی و مکانی جلب کرد؛ زیرا میزان بهرهبرداری و ایجاد حالات و رفتارهای تربیتی ودرونی ساختن این حالات در اینگونه ازموقعیتها چشمگیرتر است.
از جملة این زمانها و ساعتها، زمان عبادات، دعاها و انجام دادن فرایض دینی در مکانهای مقدس است؛ از اینرو، وجود دستورهای عملی دینی و فرایض اسلامی یکی از روشهای تربیتی در اسلام است.
عنصر فرهنگ، دیگرمؤلفهی تربیت است. اگر در جامعه فرهنگ حاکم فاسد و متون و محتوایی آموزشی در تقابل با دین باشد، تربیت دینی مشکلتراست و تلاش مضاعف میخواهد؛ به همین سبب ضرورت داردبه کودکان، نوجوانان و جوانان مؤلفههای فرهنگ و عناصر آن در سطح درک آنان توضیح داده شود تاآنان بدانند کدام عنصر، خودی و مفید و کدام عنصر، مضر است؛ ازاینرو، روابط نامطلوب فرهنگی بر تربیت دینی تأثیر سوء دارد و باید اصلاح گردد.
یکی از مصادیق فرهنگ رسانهها است. تأثیر رسانه بر اندیشه، عواطف و رفتار انکارناپذیر است؛ به همین سبب، اصلاحات در تغییر رابطۀ افراد با رسانهها و نحوة استفاده از آن جزء فرایند تربیت است، نه حذف رسانه که در امروزه در حکم محالات است؛ زیرا رسانه فواید بیشماری مثبت هم دارد. همچنین ایجاد اصلاحات در روابط اجتماعی و اقتصادی جز فرایند تربیت شمرده میشود. در نتیجه میتوان گفت اگر تلاش برای ایجاد تغییر در این موارد و مانند آن صورت نگیرد فرایند تربیت با مشکل مواجه میگردد.
- روش تامین صحیح نیازها[7]
یکی از روشهای اصلاح و تغییر از دیدگاه اسلام، روش تأمین صحیح نیازهای انسان است. این روش بر مبنای «دو بعدی بودن انسان» و «شرطیسازی کلاسیک» و «مسؤلیت پذیری» و اصول مربوطه مبتنی است. مبنای دو بعدی بودن میطلبد تا به نیازهای هردو بعد توجه کرد چنانکه مبنای مسؤلیت مندی نیز به مربیان میگوید تا این نیازهارا شناسایی کرده و به آن پاسخگویند. براساس شرطیسازی کلاسیک» نیزبعضی از عناصر تأثیرگذار بر زندگی از قبیل خوراک، پوشاک، احترام و مانند آن، به عنوان محرکهای پیشایند عمل میکند. خروجی همه اینها این است که رفع نیازهای مادی مانند رفع نیازهای معنوی از دستورات دین است؛ چراکه «عقل، دین، دنیا و آخرت از دیدگاه اسلام، مکمل هم هستند؛ ازاینرو، این اعتقاد که فلسفة تکلیف الهی برای بندگان فقط فراهم ساختن آخرت آباد و اشتغال به امور دنیوی سبب غفلت از کار آخرت است، اندیشهای نادرست است و از تفکر جدایی دنیا از آخرت و تفکیک عقل از دین ناشی است. در حالیکه غرض از تکلیف دینی اصلاح و آبادانی دنیا و آخرت است (آملی،1388،ص244-246).
در نتیجه یکی از مقدمات و پیش زمینۀ عملی برای تربیت اسلامی از نظر مبانی روانشناختی و آموزههای اسلامی تأمین صحیح نیازهای افراد است. «قبل از پرداختن به تربیت و اصلاح باید به تأمین نیازهای اساسی و زیستی معقول متربی بپردازد(حمید،محمد قاسمی،1389، ص87)؛ زیرا اساسًا تأمین نشدن نیازهای اساسی(بدنی و روانی) افراد، سبب پیدایش تشویش و اضطراب در آنها میشود. پارهای ازنیازها برای تمام بشر حیاتی است و تأمین نشدن این نیازها در بهداشت بدنی و روانی افراد تأثیر زیادی دارد(شریعتمداری،1385، ص251).
باید توجه کرد که بر خلاف دیدگاه افراد سطحی نگر، نیاز انسان تنها نیاز مادی نیست؛ بلکه نیاز انسان به دلیل جایگاه، فطرت و خلقت آن فراتر از امور مادی است.
خداوندبه همین سبب در آیات 3- 4 سورة قریش،بندگانش را به عبادت دعوت و پس از آن نعمتهایی مانند تأمین طعام و امنیت آنان را یادآوری میکند:«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ * الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف؛ پس باید پروردگار این خانه رابپرستید؛ پروردگاری که آنان را ازگرسنگی نجات داد واز بیم ترس دشمن ایمنی بخشید.خداوند در جای دیگری از قرآن میفرماید: «وَ کُلُوامِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاًطَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون» (مائدة: 88)؛ ازنعمتهای حلال بخورید که خدا روزی شما فرموده است و ازخدایی پروا کنید که به او ایمان آوردهاید.آیات 172 سوره بقره و51 سورة مؤمنون نیز بر این مطلب دلالت دارد.
قرآن درآیه 58 بقره میفرماید:«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنین».در این آیه ابتدا به نیاز مادی توجه شده است و سپس نیاز متعالی آمده است. حضرت ابراهیم نیز در دعای خویش برای ذریهاش ابتدا به نیاز ابتدایی میپردازد:«وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ»(بقره:126). آیه، امنیت «فیزیکی و روانی» و مواد خوارکی و مایحتاج زندگی را قبل از توحید و معاد آورده است.
قرآنکریم میفرماید: رهبران معنوی و الهی نیز مانند دیگران هستند؛ یعنی آنان نیز به خوراک، خواب، امنیت و مانند آن نیاز دارند و یکی از دلایل هجرت پیامبران بزرگ نیز همین نکته است: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ * وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ ما کانُوا خالِدینَ» پیش ازتو برای هدایت افراد، مردانی را فرستادیم که ازجنس خود بشر بودند نه فرشته. اگر نمیدانید از دانایان بپرسید وآنان را بدنهایی قرار ندادیم که غذا نخورند وآنها عمر ابدی و جاویدان هم نداشتند(انبیاء: 7-8).
برادران حضرت یوسف طبق دستور پدر وظیفه داشتند تا ابتدابه جستجوی آن حضرت بپردازند؛ اما آنها ابتدا به دنبال جستجوی مواد غذایی رفتند و از پادشاه راه حل این مسئله را در خواست کردند و حضرت یعقوب نبی نیز براین کارشان آنان را سرزنش نکرد(یوسف:188).
رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید:خدایا برای ما در نان برکت عطا فرما؛ زیرا اگر نان نباشد نه نماز میخوانیم و نه روزه میگیریم و نه واجبات پرورد گارمان را ادا میکنیم(کافی،ج6،ص 287).قرآن درآیة 112سورة نحل، سه ویژگی برای منطقه بابرکت بیان میدارد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ».
- امنیت؛
- اطمینان به ادامۀ بقا و زندگی درآن؛
- جلب روزی و مواد غذایی(تفسیر نمونه،ج11،ص433).
بنابراین یکی ازروشهای عملی برای تربیت دینی تأمین صحیح نیازهاست. این نیازها اعم ازنیازهای مادی و معنوی است و به راهنمایی و هدایت خانواده، مدرسه، مربیان و کارگزاران فرهنگی و تربیتی نیاز دارد.
- روش معکوس کردن عادت[8]
یکی دیگر ازروشها و برنامههای عملی برای تربیت دینی، روش معکوس کردن عادت است (میلتِن برگر،1388، ص 213). این روش بر مبنای «وجود موانع و اختلالات در راه رسیدن به کمال انسان» و «تقویت تفکیکی رفتار ناهمساز» مبتنی است. پدیدههایی؛ مانند عادتهای منفی و عصبی و امثال آن، گاهی فرایند اصلاح و تغییر را با اختلال مواجه میسازد. چنانکه طبق تقویت تفکیکی رفتار ناهمساز» نیز رفتار مغایر با رفتار آماج تقویت میشود. منظور ازاین روش جایگزین کردن پاسخ مثبتی مغایر به جای یک عادت، رفتار و گفتار ناپسند و سلبی است.
انسانها با یک سلسله عادتها زندگی میکنند و این عادتها مخلوطی از عادتهای خوب و نابهنجاراند؛ از این رویکی از شیوههای تربیت دینی عادت دادن افراد به عادتهای مفید (روش جایگزینی) است.
عادت در لغت به معنای خوی و در اصطلاح، گفتار و یا رفتاری است که به مرور زمان و بر اثرتکرار مورد قبول و خوشایند طبع افراد قرارگیرد. به گونهای که ترک آن دشوار باشد.عادتها در انسان حالت روانی و عاطفی خاصی ایجاد میکنند که به مرور زمان با آماده شدن زمینه و موقعیت به مقدمات نیاز نیست؛ بلکه به گونة اتوماتیک آن صفت یا رفتار از انسان صادر میشود. همانگونه که عادت به رفتار و گفتاری ناپسند زمان بر است، عادت دادن به هنجارهای مطلوب نیز زمانبر است.
امام صادق(ع) میفرماید: فَإِذَا عَوَّدْتَ نَفْسَکَ عَمَلًا فَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً»(معجم بحار،ماده عوَدَ)؛ وقتی خودرا به انجام دادن عملی عادت دادی برای استحکام آن تا یکسال ادامه بده.معمولا افراد در برابر تغییر، مقاومت میکنند؛ به همین سبب، ایجاد عادت توأم با استمرار، صبر و تحمل است؛ چنانکه قبلا یادآوری گردید این روشها همپوشانی نیز دارد. میان اینها نمیشود حد و مرزی تعیینکرد؛ بلکه تقسیم بندی بر اساس و ملاک اغلبیت است؛ مثلا روش عادت معمولاروش عملی و رفتاری است؛ اما شناخت و عواطف نیز در ایجاد عادت سهم دارد.
انسانها با عادات زندگی میکنند؛ یعنی به مرور آن خویها و خصلتهارا درونی میسازند و ترک کردن آن نیز آسان نیست. باید تلاش گردد تا محتوایی این عادتها منطقی و دینی باشد. علی(ع) میفرماید: «رَوِّضُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ» (تحف العقول،ص111). خویشتن را براخلاق نیکو عادت دهید.
«میلتنبرگر» فهرستی از عادتهای منفی را ارائه دادهاست که افراد به آن گرفتار میشوند. میتوان این فهرست را بویژه در موضوع این پژوهش کاملتر کرد. این پژوهش در مقام توصیف روشهای اصلاح و تغییر در رفتارهای آشفته و مسئله دار است و عدهای به دلائلی معلوم و نامعلوم گرفتار بخشی از این عادتهای ناخواسته و نامطلوباند.
بنابراین روش معکوس کردن عادت (زیر مجموعه روش رفتاری عادت) در واقع روش جایگزین کردن است؛ زیرا صرف نهی کردن و نه گفتن در برابر هرچیزی نتیجهای جز شعله ور کردن روحیةطغیانگری به همراه ندارد. شناسایی جایگزین منطقی و آسان ازمقدمات و پیش نیازهای ایجاد عادت مثبت در گام اول است. به گونهای که قابل تحمل باشد و هزینه بر نباشد؛ اما جایگزینهای سخت و طاقت فرسا زمینة ساز فرافکنی و فرار از مسئولیت میشود.
- روش سالم سازی محیط[9]
روش سالمسازی محیط از دیگر روشهای اصلاح و تغییر است. این روش بر مبنای «مختاربودن و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری انسان» و مبنای «هدفمندی» است. یکی از ویژگیهای انسان تأثیرپذیری از موقعیت محیطی اعم از زمانی، مکانی و اجتماعی است. به بیان دیگر، انسان هم ازحیث ظاهر و هم از حیث باطن تحت تأثیر وضعیت محیطی قرار دارد که اورا احاطه کرده است. همچنین انسان خود را در برابر تأثیرات محیط مجبور نمیداند و بر مبنای هدفمندی تلاش میکند تا محیط را سالم سازد. براین اساس برای زدودن پارهای از حالات و رفتارهای نامطلوب و نیز برای ایجاد حالات و رفتارهای مطلوب در انسان باید به دستکاری وضعیت محیط او برخاست؛ ازاینرو برای ایجاد تغییرات مثبت باید به بافت، وضعیت و موقعیت نیز توجه کرد و هجوم بردن به خود شخص بیحاصل است و مارا به بن بست میکشاند (باقری، 1378، ص 95).
در نتیجه یکی ازروشهای عملی برای ایجاد تغییر و تربیت، روش سالم سازی محیط (محیط طبیعی و انسانی) است. در روش تغییر موقعیت راجع به ارتباط انسان بامحیط اشاره گردید؛ اما به دلیل اهمیت مسئله و نقش مهم محیط بر تربیت در اینجا بانگاه دیگر این حقیقت تبیین میشود.
روش تغییر موقعیت بیشتر یک روش انفعالی است. اگر ضرورت اقتضا کرد وما توانایی تغییر محیط را نداشتیم، مکان تحصیل، آموزش و زندگی فرزند خویش را تغییر میدهیم. روش سالمسازی محیط روش فعال است؛ یعنی ما منتظر تغییر، توسط دیگران نیستیم؛ بلکه خود فرد به دنبال از بین بردن مظاهر شرک، نفاق،آلودگی و فساد است.
نقش محیط در تربیت بسیار مهم است؛ به همین دلیل، خداوند در آیه 58سورة اعراف، نقش محیط را در قالب تمثیل به تصویر میکشد و میفرماید:«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُون».در این آیه، انسانها به گیاه و محیط زندگی به زمین شوره زار و شیرینتشبیه شده است. در محیط آلوده تغییر واصلاح رفتار مشکل است؛ چنانکه قطرات باران هرگز نمیتواند در زمین شورهزار گل و سنبل برویاند(قاسمی،1389: 38).
یکی از روشهای آموزش و یادگیری، روش مشاهدهای است.افراد به طور معمول بسیاری از نکات زندگی، ارزشها و ضد ارزشهارا با مشاهده آنها یاد میگیرند؛ یعنی در دسترس بودن پدیدهای و مشاهده آن بر ساخت شناختی،عواطف و رفتار انسان تأثیر میگذارد. به ویژه اگر در مکان و انظار عمومی باشد،این تأثیرگذاری مضاعف میگردد؛ مثلا در دسترس بودن و مشاهده فیلم فاسدی در مکان عمومی و در کلاس درس تأثیرات مضاعف دارد؛ چنانکه مشاهده یک اثر هنری مثبت در جمع نیز چنین تأثیری دارد.
در روش انفعالی، تلاش میکنیم از این محیط خارج گردیم؛ اما در روش فعّال، مظهر فساد را ازبین میبریم. البته ازبین بردن مظهر فساد، مانند سایت آلوده، مکان آلوده و جز اینها ازخود آداب و شرایطی دارد؛ یعنی هر کسی حق ندارد این کار را انجام بدهد؛ زیرا نتیجة این اقدام جاهلانه و احساسی بسیار مخربتر از اقدام نکردن است. بر اساس همین ملاک است که ابراهیم خلیل (ع) در موقعیت ویژه و اهداف از پیش تعیین شده و باحکمت و منطق، بتها و مظاهر شرک را به منظور هدف بیداری عقل و شعور اجتماعی مردم ازبین برد. آن حضرت تبر را به گردن بت بزرگ قرارداد و با این کار خویش در ذهن افراد نادان و غافل سؤال ایجاد کرد؛ به همین سبب قرآن این داستان را در سوره انبیاء به تفصیل میآورد.
حضرت ابراهیم در ابتدا از پدر خوانده یا عموی خویش و قوم خود میپرسد:برای چه این مجسمههای بیجان و بیخاصیت را پرستش میکنید؟ آنها در جواب گفتند: به پیروی از پدران و عادات آنها این رویه را ادامه میدهیم.آن حضرت فرمود: شما در گمراهی آشکاری هستید.آنان گفتند: این حرف شما یک شوخی و یا حقیقت است؟ فرمود: شوخی نمیکنم؛ زیرا خدای واقعی شما آن کسیاست که خالق آسمان و زمین است؛ خدای که خالق هستی است و آن را مدیریت میکند. بعد فرمود: من درباره این اشیای بیخاصیت، تدبیری خواهم داشت؛ یعنی کار حضرت ابراهیم، صرف ازبین بردن مظهر فساد نبود؛ بلکه شیوه تربیتی بود وآن، شیوه رفتاری، عینی، ساده، همه فهم، به هدف سالم سازی محیط و با ارائه جایگزین و همراه با تدبیر و عقلانیت بود.
نکتههای آموزنده از شیوة رفتاری حضرت ابراهیم؛
یک) روش تربیتی باید بر اهداف قبلی، مبانی و اصول تربیتی و همراه باتدبیر و زمینهسازی فکری و بینشی مبتنی باشد؛ به همین دلیل، واژة «مُدبِرِین» به کاررفته است؛ یعنی حضرت ابراهیم موقعیت و زمان را مدیریت کرد. هدف آن حضرت، ایجاد تغییر در رفتار، شناخت و عواطف اینها بود؛ زیرا صرف برخورد حذف گرایانه مساوی باگرفتن نتایج نیست و گاهی نتیجه معکوس میدهد. در نتیجه باید در پشت هرطرحی؛ مانند امر به معروف و نهی ازمنکر، اهداف متعالی، عاقلانه و مناسبی نیز باشد و اگر افراد را ازمنکری باز میداریم معروفی را بتوان به جای آن معرفی کرد.
دو) نحوة اجرای یک روش اصلاحی و تربیتی برای خودش آداب، مقتضیات و موقعیتهایی دارد؛ ازاینرو، ابراهیم (ع) همۀ بتها را نشکست؛ بلکه بت بزرگ را نگهداشت؛ زیرا این بت درنگاه آنان سمبل قدرت و توانایی بیشتری بود و به عنوان مرجع و پناهگاه مطرح بوده است و معمولا برای درک توانایی بتها به آن مراجعه میگردد. بت پرستان با مشاهده این وضعیت با شگفتی پرسیدند چه کسی این کار را کرده باشد؟ در پاسخ گفتند: ماجوانی را میشناسیم که معروف به ابراهیم است و مدام ازخدایان ما به عنوان عناصر بیخاصیت یاد میکرد. ازآیه60 سورة انبیا استفاده میشود که عدهای از بزرگترین پیامبران الهی از رده سنی جوانان بودهاند. در این آیه کلمه «فَتًی» به کار رفته است. این کلمه که به معنای شخص جوان است و جوانی دوره حساس و نقطه عطفی در تاریخ زندگی انسان است و از ویژگیهای دوره جوانی داشتن قدرت بدنی و اجرایی است و برای اجراییروشی؛ مانند روش سالم سازی محیط از مظاهر فسق و فجور، قدرت و جسارت لازم است. به همین سبب، داشتن نسل جوان فعال به عنوان سرمایهای برای هرکشور و ملتی ضرورت دارد. در علم اقتصاد نظریه سرمایه انسانی به همین نکته اشاره دارد.
مشرکان دستور دادند تا ابراهیم (ع) راحاضرکنند. از وی پرسیدند: شما این کار را مرتکب شدهاید؟ ابراهیم 7پاسخی داد که در ذهن آنان سئوالی خلق گردید. آن حضرت درپاسخ آنان فرمود این کار را بت بزرگ انجام داده است و بهتر است از او بپرسید اگر توانایی سخن گفتن داشته باشد؟! با این جواب و این شیوه آنان به وجدان و نفس خویش مراجعه نمودند. به این ترتیب، اصلاح و تغییر در اندیشه (رفتار درونی) آنان ایجاد شد و در نتیجه متوجه خطا و انحراف خویش گردیدند: فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (انبیاء:64). پس به خویشتن بازگشتند و به یکدیگر گفتند در حقیقت شما خود تان ستمکارید. ثُمَّ نُکِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ یَنْطِقُونَ» سپس سر افکنده شدند و گفتند تو خوب میدانی که اینها سخن نمیگویند(انبیاء:65).
اهمیت این روش بدان دلیل است که گاهی مشاهدة سمبلهای فساد و انحراف و یا امکان دسترسی به این منابع ثمرة سالها تلاش تربیتی را ازبین میبرد. حضرت موسی سالها برای هدایت قوم بنی اسرائیل تلاش کرد؛ اما قوم آن حضرت درحین عبور، سمبولها و مظاهر شرک(بتها) را دیدند گروهی بتپرست در برابر این بتها خضوع و کرنش میکردند، تحت تأثیر قرارگرفتند و ازحضرت موسی درخواست کردند تا چنین بتهایی را در اختیار آنان نیز قراردهد: «وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون (اعراف:138)؛ و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. آنان به قومی رسیدند که به پرستش بتهایی که داشتند روی آورده بودند. گفتند ای موسی برای ما معبودی بساز چونان که آنها معبودهایی دارند. گفت به راستی شما قومی هستید که نادانی میکنید.
تأثیر شگرفانگیز ثروت، زینت، مال و اموال دنیا بر روانها، عواطف و تخریب آنها انکارناپذیر است. قارون سمبل ثروت و قدرت است. وی باشناخت این تأثیرگذاری تلاش میکرد تا ثروت و اموال خودرا در معرض دید افراد قراردهد و مردم بامشاهده آن گفتند ایکاش ما هم مانند آن را میداشتیم؛ بنابراین سالم سازی محیط(طبیعی و انسانی) یکی دیگر ازروشهای تربیت دینی است. این روشاز خود آداب، اقتضائات و موقعیتهای خاصیدارد.
- مواجه ساختن با فضا و محیط مذهبی[10] (روش غرقه سازی[11])
یکی از روشهای عملی برای اصلاح و تغییر، شیوة مواجه ساختن مخاطبان با فضاها و مکانهای مذهبی و دینی است. این روش بر «مبنای تغییر پذیری تدریجی روح و بدن» و مبنای «هدفمندی و «مسئولیتمندی» و مبنای «نیازمندی به وحی و شریعت» و مفروضات شرطیسازی مبتنی و مشابه روش غرقهسازی و روش شکلدهی» در روانشناسی است.
برای ایجاد تغییرات تدریجی در روان و رفتار مخاطبان و شکلدهی رفتارهای سادهی دینی به پیچیده و از بین بردن ترس افراد از اشخاص و اماکن دینی باید از همه فضاهای تأثیرگذار و جذاب به روش گام به گام استفاده کرد. امروزه یکی از شگردهای مخالفان دین به هدف جذب مخاطب، ایجاد فضاها ومکانهای به ظاهر جذاب اما در واقع مخرب است؛ به همین دلیل لازم است از این سوژة مناسب نیز به اندازة کافی استفادة عملیشود تا با این روش، ترس و نگرانی در مخاطب از بین رفته و نگرش سلبی آن نسبت به پدیدههای ارزشی اصلاح شود. افراد به حکم فطرت و خلقت خویش و همچنین بنا به اقتضای رشد جسمی، عقلانی و عاطفی خود از زیبایی عبادتهای گروهی و هنر لذت میبرند و این بیشتردر فضاهای مذهبی مشاهده میشود.
مواجه کردن آنان با اماکن دینی و مذهبی در واقع تلاشی برای به دست آوردن تجربه شخصی دینی،کسب هویت دینی، افراد است و نوعی آموزش عملی دستورهای اسلامی نیز است.کودکان بیشتر رفتارهای اولیه را از راه تقلید و با استفاده از چشم و گوش یاد میگیرند. مشاهده کودکان، نوجوانان و جوانان از رفتار مذهبی نمازگزاران، والدین و مربیان در مکانیمانند مساجد و کیفیت رفتار افراد قبل از انجام دادن فرایض دینی و بعد از آن در رفتارآنان تأثیرگذار است.
آنها به طور محسوس میبینند که دیگران چه نوع رفتاری بااینگونه مکانهای مقدس دارند و ازچه نوع پوششها، عطریات و وسائل استفاده میکنند. اینها عملا میبینند که والدین و دیگران در چنین اماکنی کمتر به آسیبهای گفتاری و رفتاری میپردازند و فقط به خوبیها میاندیشند و خوب عمل میکنند و به نظم، انضباط، نظافت و آراستگی مقیدند که از خواستههای فطری است؛ به همین دلیل، این امور و امثال آن در مکانهای دینی باعث جذبه و کشش کودکان، نوجوانان و جوانان میگردد.
با این شیوة عملی بسیار راحتتر میشود حس مذهبی و دینی آنان را تقویت کرد و این حس خدادادی را فعال نگهداشت. این روش، روش فعال است که خود متربیان و مخاطبان به کند و کاو و جستجو میپردازند و جنبة خود آموزشی دارد و مانند کلاس درس مجبور و مأمور به قبول نسخهای ازقبل پیچیده شده و دستور مافوق نیستند.خود ضابطان و خادمان این اماکن چه افرادی و دارای چه نوع برخورد، ادب و فرهنگی هستند بحث دیگری است و باید در جای خود بررسی گردد؛ زیرا علت بعضی از مشکلات دینی و مذهبی کودکان، نوجوانان و جوانان نوعی ارتباط مسئولان و کارگزاران اینگونه اماکن است. در این مکانها کمتر به گروههای سنی مورد بحث بهاء داده میشود. وقتی کودکی یا نوجوانی و جوانی میبیند همة خادمان یا مسئولان، میان سال و کهن سال هستند و به مسائلی، مانند آراستگی ظواهر،نظافت و آداب برخورد با کودکان، بهاء نمیدهند و با ویژگیها و نیازهای اینها آشنایی ندارند بلکه دروادیهای مختلف میاندیشند، کمتر تأثیر میپذیرند. افزون بر اینها عدهای اهل پرخاش و افراط نیز هستند.
گذشته از همة اینها عالمان، مبلغان و مداحانی که در این اماکن به سخنرانی و اجرای مراسم میپردازند نیز به این گروههایی در حال تربیت شدن توجهی ندارند؛ مثلا از نظر زمانی رعایت حال کودکان، نوجوانان وجوانان راندارند؛ بلکه از ابتدا فرض میگیرند که مخاطبان آنان فقط بزرگسالان و افراد تربیت شده هستند؛ به همین دلیل، هرچه بگویند و هر مقدار و مدت زمانی سخنرانی یا مداحی کنند، اشکالی ندارد! درحالیکه اینگونه برنامهها برای تربیت کردن است نه برای وقت پرکردن.
بنابراین از روشهای مؤثر برای ایجاد تغییر و اصلاح، مواجه کردن مخاطبان با اماکن و فضاهای تربیتی است؛ اما به شرط اینکه به سائر مؤلفههای تأثیرگذار در این اماکن نیز توجه شود؛ زیرا صرف مشاهده مکان مذهبی تأثیرگذار نیست و چه بسا بیزاریآور نیز باشد.
نتیجه گیری
از مجموع مطالب پیشگفته نتایج ذیل بدست آمد: روشهای اصلاح و تغییر رفتار مبتنی بر پیش فرضهای «انسانشناختی و مفروضههای اساسی «شرطیسازی» در مکتب رفتارگرایی و اهداف، اصول و سایر مؤلفههای تربیت است و اینکه در حوزه روشها و اجرائات، تفکیک روشهای رفتاری از روشهای شناختی و عاطفی و بکارگیری آن بر اساس مقتضای شرایط مخاطب و محیط، با اهمیت تلقی میشود. به علاوه پیش نیاز اجرا و عملیاتی نمودن روش اصلاح و تغییر، دارای شرایط و آدابی است که باید از قبل محرز و معین باشد تا سبب ایجاد چالشها و اسیبهایی فرهنگی و اجتماعی نشود. روشهای مذکور در این مقاله اغلب جنبهای رفتاری دارند. اغلب افراد فارغ از ملیت و سرزمین و فرهنگ، تابع مولفههای عینی و مشهود اند و اینگونه از امور اثر مضاعف بر روح و روان مخاطبان دارند. فلسفهای بکارگیری روشها، اقدامات عملی و عملهای جزئی، عملیاتی نمودن اهداف در بستر زندگی واقعی است. اجرای عملی روشها، تابع شرایط و کیفیتهایی(چگونگی اجرا) است که معروف به اصول حاکم است(اصول تربیت). به عبارتی صرف داشتن روش اصلاح و تغییر کافی نیست بلکه اجرای عالمانه و با توجه به اصول تربیت نیز ضروری و مهم است. در این پژوهش به ده مورد از این نوع روشها با توصیف و استناد اسلامی و رویکرد رفتاری اشاره گردید.
[1]. Rwaard and Punishment Method
[2].Evangelism METhods And Warn
[3]. Thenegligence Method
[4]. Repeat Procedare And Diversity
[5]. Apattern Method
[6]. How to Change Position
[7]. Approprite Suply Method
[8]. Revarse Habeit Method
[9]. Methods Of Core Environment
[10]. By Exposing Religious Atmosphere
[11]. Flooding